گنجور

شمارهٔ ۴۵۷

روی زیبای تو گر بر ماه تابان بگذرد
شرم دارد از رخت افتان و خیزان بگذرد
گر ببیند عکس رویت پادشاه نیمروز
از شعاع روی تو حیران و سوزان بگذرد
مار افعی گر ببیند زلف پرتاب تو را
تاب در جانش فتد پیچان و بی جان بگذرد
غمزه و چشم تو با ابرو چو دیدم عقل گفت
دل سپر کن کاین زمان مانند پیکان بگذرد
من شدم قربان به عید روت، کن قربان مرا
پیش پایت پیش از آن کاین عید قربان بگذرد
گر دهی فرمان به جانم جان به شکرانه دهم
خود که را یارا بود کز حکم و فرمان بگذرد
گر کنی درد دل ما را دوا از گلشکر
زودتر ورنه فغان من ز کیوان بگذرد
گر دهی کامم ز لب امروز ده ورنه چه سود
آن زمان کز هجر تو دردم ز درمان بگذرد
هرچه مشکل باشد ای دل نیست از روی خرد
بر خود ار آسان کنی پیش تو آسان بگذرد
گاه شادی باشد ای دل در جهانت گاه غم
تا نپنداری که کار دور یکسان بگذرد
مردم چشم ار دهم راهش که بارد خون دل
خون دل بارد چنان کز موج طوفان بگذرد
ای خداوند جهان مگذار کز درگاه تو
ناله ی بیچارگان از طاق ایوان بگذرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی زیبای تو گر بر ماه تابان بگذرد
شرم دارد از رخت افتان و خیزان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بر ماه روشن بگذرد، ماه از تماشای چهره‌ات شرمنده می‌شود و به خاطر آن زیبایی‌ات از چهره‌ات می‌افتد و به سمت دیگری می‌رود.
گر ببیند عکس رویت پادشاه نیمروز
از شعاع روی تو حیران و سوزان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر پادشاه نیمروز، تصویر چهره تو را ببیند، از تابش زیبایی تو شگفت‌زده و سوزان خواهد گذشت.
مار افعی گر ببیند زلف پرتاب تو را
تاب در جانش فتد پیچان و بی جان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر مار افعی زلف پرتاب تو را ببیند، چنان می‌شود که تاب و توانش به هم می‌ریزد و بی‌جان و گیج از کنار تو می‌گذرد.
غمزه و چشم تو با ابرو چو دیدم عقل گفت
دل سپر کن کاین زمان مانند پیکان بگذرد
هوش مصنوعی: وقتی نگاه و لبخند تو را دیدم، عقل به من گفت که از دل محافظت کن، زیرا این لحظه مانند یک پیکان سریع خواهد گذشت.
من شدم قربان به عید روت، کن قربان مرا
پیش پایت پیش از آن کاین عید قربان بگذرد
هوش مصنوعی: من برای روز عید تو فدای تو شدم، تو هم زودتر از اینکه این عید بگذرد، مرا فدای خودت قرار بده.
گر دهی فرمان به جانم جان به شکرانه دهم
خود که را یارا بود کز حکم و فرمان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر تو به جانم دستوری بدهی، من جانم را به خاطر شکرگزاری تقدیم می‌کنم. چه کسی می‌تواند از دستورات و احکام عبور کند؟
گر کنی درد دل ما را دوا از گلشکر
زودتر ورنه فغان من ز کیوان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر درد دل ما را با شیرین‌زبانی‌ات درمان کنی زودتر، وگرنه از شدت فریاد من تا دوردست‌ها خواهد رفت.
گر دهی کامم ز لب امروز ده ورنه چه سود
آن زمان کز هجر تو دردم ز درمان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر امروز خواسته‌ام را برآورده کنی، خوب است؛ اما اگر ندهی، چه فایده دارد؟ چرا که در آن زمان که از دوری تو رنج می‌برم، درد من برطرف نخواهد شد.
هرچه مشکل باشد ای دل نیست از روی خرد
بر خود ار آسان کنی پیش تو آسان بگذرد
هوش مصنوعی: هرچه مشکلی که برایت پیش می‌آید، اگر با تفکر و عقل خود به آن نگاه کنی و برای خودت آسانش کنی، آن مشکل به راحتی از جلوی تو عبور خواهد کرد.
گاه شادی باشد ای دل در جهانت گاه غم
تا نپنداری که کار دور یکسان بگذرد
هوش مصنوعی: ای دل، گاهی در زندگی شاد باش و گاهی غمگین، تا این‌گونه فکر نکنی که همه‌چیز در این دنیا همیشه یکسان و بدون تغییر است.
مردم چشم ار دهم راهش که بارد خون دل
خون دل بارد چنان کز موج طوفان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر به مردم راهی را نشان دهم، دلشان پر از غم و اندوه می‌شود و این غم همچون طوفانی سهمگین بر آن‌ها می‌بارد، به‌طوری که بتوانند از آن عبور کنند.
ای خداوند جهان مگذار کز درگاه تو
ناله ی بیچارگان از طاق ایوان بگذرد
هوش مصنوعی: ای پروردگار جهان، نگذار که ناله‌های بیچارگان از درگاه تو به باد برود و به گوش کسی نرسد.