شمارهٔ ۴۵۳
برگشت نگار و دل ز ما برد
ما را به غم فراق بسپرد
آن دل که ز ما ستد به دستان
بستد ز من آن بگو کجا برد
برگشت ز ما و خسته جانم
از تیغ فراق خود بیازرد
از دست فراق او دل من
خون جگر از دو دیده بفشرد
فریاد که هجر سوزناکت
گردِ ستم از جهان برآورد
آوخ چه کنم که باد بویی
سوی من خسته دل نیاورد
می دان به یقین که برنیاید
کاری که بزرگ باشد از خرد
این باده فروش هم غلط کرد
نشناخت شراب صافی از درد
بر آتش عشق گرم بودیم
آخر تو بگو که از چه بفسرد
هر چند که در جهان وفا نیست
در درد غمت وفا به سر برد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برگشت نگار و دل ز ما برد
ما را به غم فراق بسپرد
هوش مصنوعی: عکس زیبای محبوب بازگشت و دل ما را از ما گرفت و ما را به غم فراق سپرد.
آن دل که ز ما ستد به دستان
بستد ز من آن بگو کجا برد
هوش مصنوعی: دلِ کسی که از من رفت، با دستانش جاودانه شد. حالا بگو که آن دل را کجا بردی؟
برگشت ز ما و خسته جانم
از تیغ فراق خود بیازرد
هوش مصنوعی: از دوری تو، دل و جانم خسته و رنجیده شده است.
از دست فراق او دل من
خون جگر از دو دیده بفشرد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری او به شدت درد میکند و اشکهایم را بریزید.
فریاد که هجر سوزناکت
گردِ ستم از جهان برآورد
هوش مصنوعی: فریاد بزن که جدایی تو دردناک است و ستم بر این جهان غلبه کرده است.
آوخ چه کنم که باد بویی
سوی من خسته دل نیاورد
هوش مصنوعی: ای کاش که باد خبری از معشوقم برایم بیاورد، اما دریغ که هیچ نشانهای از آن دلبر خسته به من نمیرسد.
می دان به یقین که برنیاید
کاری که بزرگ باشد از خرد
هوش مصنوعی: بدان که قطعاً هیچ کار بزرگی از خرد و اندک برنمیآید.
این باده فروش هم غلط کرد
نشناخت شراب صافی از درد
هوش مصنوعی: این فروشنده شراب هم اشتباه کرد و نتوانست نوشیدنی خالص را از درد و رنج تشخیص دهد.
بر آتش عشق گرم بودیم
آخر تو بگو که از چه بفسرد
هوش مصنوعی: ما در آتش عشق احساس گرمی و شعف میکردیم، اما تو بگو که چرا این عشق به سردی گراییده است؟
هر چند که در جهان وفا نیست
در درد غمت وفا به سر برد
هوش مصنوعی: هرچند در دنیا وفاداری وجود ندارد، اما در غم تو وفاداری را به پایان میرسانم.