گنجور

شمارهٔ ۴۴۹

دلم ز درد غم عشق جان نخواهد برد
گمان هستی این ناتوان نخواهد برد
اگر ز جور تو جانم به لب رسد جانا
بجز در تو به جایی فغان نخواهد برد
بیا که وقت گلست و به بوستان برمت
که کس گلی به در بوستان نخواهد برد
دلم به قامت شمشاد تو چنان مایل
که نام قامت سرو روان نخواهد برد
تویی گلی به گلستان و بلبل سرمست
بجز ثنای رخت بر زبان نخواهد برد
بیا و کلبه احزان ما مشرّف کن
دمی به لطف که کس این گمان نخواهد برد
چو چشم مست توأم ناتوان و هیچکسی
به پیشت اسم من ناتوان نخواهد برد
به پیش دشمن بدخو ز لطف دلبر ما
یقین که آب رخ دوستان نخواهد برد
بده زکات جوانی و حسن و زیبایی
که جز ثواب کسی از جهان نخواهد برد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم ز درد غم عشق جان نخواهد برد
گمان هستی این ناتوان نخواهد برد
هوش مصنوعی: دل من از درد عشق به شدت رنج می‌کشد و طاقت ادامه این وضعیت را ندارد. به نظر می‌رسد که این ضعف و ناتوانی قابل تحمل نیست.
اگر ز جور تو جانم به لب رسد جانا
بجز در تو به جایی فغان نخواهد برد
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم و سختی تو جانم به آخر برسد، ای معشوقه، جز تو هیچ‌جا فریاد نخواهم زد.
بیا که وقت گلست و به بوستان برمت
که کس گلی به در بوستان نخواهد برد
هوش مصنوعی: به باغ برویم که زمان شکفتن گل‌هاست، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند گلی را از باغ برای خود ببرد.
دلم به قامت شمشاد تو چنان مایل
که نام قامت سرو روان نخواهد برد
هوش مصنوعی: دل من به قد و قامت تو، مانند شمشاد، بسیار جلب شده است به طوری که دیگر نمی‌توانم نام سرو را به زبان بیاورم.
تویی گلی به گلستان و بلبل سرمست
بجز ثنای رخت بر زبان نخواهد برد
هوش مصنوعی: تو همچون گلی در باغی و بلبل شاداب تنها از زیبایی تو صحبت خواهد کرد.
بیا و کلبه احزان ما مشرّف کن
دمی به لطف که کس این گمان نخواهد برد
هوش مصنوعی: برای لحظه‌ای به کلبه غم‌های ما سر بزن و به ما لطف کن، زیرا هیچ‌کس تصور نمی‌کند که تو این کار را انجام خواهی داد.
چو چشم مست توأم ناتوان و هیچکسی
به پیشت اسم من ناتوان نخواهد برد
هوش مصنوعی: وقتی که به چشم‌های مست تو نگاه می‌کنم، خود را ناتوان و ضعیف احساس می‌کنم و هیچ‌کس نخواهد توانست نام من را در مقابل تو بگوید.
به پیش دشمن بدخو ز لطف دلبر ما
یقین که آب رخ دوستان نخواهد برد
هوش مصنوعی: اگر با دشمنی بدجنس روبه‌رو شویم، باید بدانیم که زیبایی و محبت دلبر ما باعث نمی‌شود که او از ما حمایت کند یا به ما کمک کند.
بده زکات جوانی و حسن و زیبایی
که جز ثواب کسی از جهان نخواهد برد
هوش مصنوعی: جوانی و زیبایی خود را برای کارهای نیک و کمک به دیگران خرج کن، چون در نهایت تنها پاداش خوب اعمالت را خواهی گرفت و چیزی از دنیا باقی نمی‌ماند.