گنجور

شمارهٔ ۴۴۸

دوای درد دوری صبر دارد
کسی کاو عشق ورزد صبر کارد
اگرچه عشق و صبر از هم بود دور
ز دیده عاشقی گر خون ببارد
به بادی کز سر کوی تو خیزد
دلم در خاک راهش جان سپارد
به پای آن کنم جان را که هرگز
سرش سودای عشق ما ندارد
ز جانش بنده ام جانی ولیکن
مرا از بندگان کی می شمارد
ز یاد او دمی خالی نباشم
که در سالی دمی یادم نیارد
جهان و جان فدای دوست کردم
به جز من این دلیری خود که یارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوای درد دوری صبر دارد
کسی کاو عشق ورزد صبر کارد
هوش مصنوعی: کسی که عاشق است و برای دوری معشوقش صبر دارد، می‌تواند بر درد و رنج آن فائق آید. صبر در عشق، همانند دارویی است که تسکین می‌بخشد.
اگرچه عشق و صبر از هم بود دور
ز دیده عاشقی گر خون ببارد
هوش مصنوعی: عشق و صبر هرچند از یکدیگر فاصله دارند، ولی اگر دل عاشق غمگین شود، اشک‌هایش مانند خون بر زمین خواهد ریخت.
به بادی کز سر کوی تو خیزد
دلم در خاک راهش جان سپارد
هوش مصنوعی: به بادی که از کوچه و خیابان تو می‌وزد، دلم جانش را در خاک مسیرش فدای می‌کند.
به پای آن کنم جان را که هرگز
سرش سودای عشق ما ندارد
هوش مصنوعی: من حاضرم جانم را فدای کسی کنم که هرگز به عشق ما فکر نمی‌کند.
ز جانش بنده ام جانی ولیکن
مرا از بندگان کی می شمارد
هوش مصنوعی: اگرچه من از جانش و ویژگی‌هایش تبعیت می‌کنم و به او تعلق دارم، اما او مرا به عنوان یکی از بندگان خود نمی‌بیند و در واقع نمی‌تواند مرا جزو گروه خود محسوب کند.
ز یاد او دمی خالی نباشم
که در سالی دمی یادم نیارد
هوش مصنوعی: من هیچ زمانی از یاد او خالی نمی‌شوم، زیرا در طول یک سال هم نمی‌تواند لحظه‌ای از یاد من برود.
جهان و جان فدای دوست کردم
به جز من این دلیری خود که یارد
هوش مصنوعی: عالم و وجودم را برای دوست فدای می‌کنم، جز من کسی به این جرأت و شهامت نیست.