گنجور

شمارهٔ ۴۴۷

کسی که تخم غمت در میان جان کارد
روا بود که جهان را ز یاد بگذارد
مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من
که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد
طریق دلبر من دلبریست باکی نیست
ولی چو برد دلم را بگو نگه دارد
دلم ببرد و به غم داد و قصد دینم کرد
به غیر دلبر عیار من که آن دارد
اگر به رهگذرم بیند آن جفاپیشه
ز ره بگردد و ما را ندیده انگارد
اگر شبی به وصالم نوازد او چه شود
ز جان من ستم روز هجر بردارد
تفاوتی نکند گر ز روی لطف و کرم
دمی ز صحبت و عهد قدیم یاد آرد
اگر به خاطرش آید که بگذرد بر ما
یقین ز طالع خویشم که بخت نگذارد
بهر ستم که کند بر دلم که دامن دوست
ز دست ما نگذاریم او چه پندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی که تخم غمت در میان جان کارد
روا بود که جهان را ز یاد بگذارد
هوش مصنوعی: کسی که در دلش دانه‌ی اندوه تو را کاشته باشد، می‌تواند به راحتی از یاد دنیا و همه‌ی آنچه در آن است، غافل شود.
مکن ستم تو از این بیش نور دیده ی من
که دیده ام ز فراق رخ تو خون بارد
هوش مصنوعی: به من بیشتر از این ظلم نکن، زیرا در دوری از چهره‌ات آنقدر رنج کشیده‌ام که چشمانم به خاطر اشک و درد پر از خون شده است.
طریق دلبر من دلبریست باکی نیست
ولی چو برد دلم را بگو نگه دارد
هوش مصنوعی: راه دلبر من شیوه‌ای است که نیازی به نگرانی ندارد، اما اگر با دل من بازی کرد، بگذارید که مواظبت کند.
دلم ببرد و به غم داد و قصد دینم کرد
به غیر دلبر عیار من که آن دارد
هوش مصنوعی: دل مرا گرفت و غم به سراغم آورد و قصد من را به عشق غیر معشوقه زیبا و فریبنده‌ام که خود دارا است، تغییر داد.
اگر به رهگذرم بیند آن جفاپیشه
ز ره بگردد و ما را ندیده انگارد
هوش مصنوعی: اگر یکی از آن ظالم‌ها مرا ببیند، حتماً راهش را عوض می‌کند و حتّی به ما هم توجهی نخواهد کرد.
اگر شبی به وصالم نوازد او چه شود
ز جان من ستم روز هجر بردارد
هوش مصنوعی: اگر شبی او مرا به وصال خود برساند، چه بر سر روح من خواهد آمد که رنج و عذابی که در روزهای جدایی کشیده‌ام، همه برطرف خواهد شد.
تفاوتی نکند گر ز روی لطف و کرم
دمی ز صحبت و عهد قدیم یاد آرد
هوش مصنوعی: فرقی ندارد اگر کسی به خاطر مهربانی و بزرگواری، لحظه‌ای از گفت‌وگو و یادآوری عهد و دوستی‌های گذشته یاد کند.
اگر به خاطرش آید که بگذرد بر ما
یقین ز طالع خویشم که بخت نگذارد
هوش مصنوعی: اگر او به یاد ما بیفتد و بخواهد به دیدن ما بیاید، مطمئن هستم که بخت و تقدیر من اجازه این دیدار را نخواهد داد.
بهر ستم که کند بر دلم که دامن دوست
ز دست ما نگذاریم او چه پندارد
هوش مصنوعی: هر گونه ستمی که بر دل من روا دارد، هرگز دامن دوست را از دست نمی‌گذاریم. او چه تصوری از این دارد؟