شمارهٔ ۴۴۵
غم هجر تو پایانی ندارد
به غیر از وصل درمانی ندارد
دلی کان بسته ی جانانه ای نیست
توان گفتن که آن جانی ندارد
هر آن سر کاو ز سودای تو خالیست
چو زلفت هیچ سامانی ندارد
چو مجموعست کار زلف از آن روی
غم حال پریشانی ندارد
خیالش با سواد دیده می گفت
که کس همچون تو مهمانی ندارد
همه اسباب خوبی دارد آن ماه
دریغا عهد و پیمانی ندارد
جهان را زان سبب رو در خرابیست
که اشفاق جهانبانی ندارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم هجر تو پایانی ندارد
به غیر از وصل درمانی ندارد
هوش مصنوعی: غمت هرگز به پایان نمیرسد و تنها راه درمان آن، وصال و دیدار توست.
دلی کان بسته ی جانانه ای نیست
توان گفتن که آن جانی ندارد
هوش مصنوعی: اگر دلی که به محبوبی وابسته نیست، وجود داشته باشد، نمیتوان گفت که آن دل زندگی یا نشاط دارد.
هر آن سر کاو ز سودای تو خالیست
چو زلفت هیچ سامانی ندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که از عشق تو خالی باشد، مانند موهای در هم که هیچ نظمی ندارند، بینظم و آشفته است.
چو مجموعست کار زلف از آن روی
غم حال پریشانی ندارد
هوش مصنوعی: وقتی که زلفها بههم پیوستهاند، به خاطر روی غمانگیز، حال پریشانی وجود ندارد.
خیالش با سواد دیده می گفت
که کس همچون تو مهمانی ندارد
هوش مصنوعی: او با چشمانش به زیبایی تو اشاره میکرد و میگفت که هیچ کس همچون تو را نمیتوان یافت.
همه اسباب خوبی دارد آن ماه
دریغا عهد و پیمانی ندارد
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا همه ویژگیهای خوبی را دارد، اما افسوس که هیچ عهد و پیمانی ندارد.
جهان را زان سبب رو در خرابیست
که اشفاق جهانبانی ندارد
هوش مصنوعی: جهان به خاطر این که حمایت و مدیریت درست و شایستهای ندارد، در حال نابودی است.