گنجور

شمارهٔ ۴۴۰

گویند جهان وفا ندارد
میلی سوی وصل ما ندارد
با هر که دمی به زجر می‌زد
آخر به چه از جفا ندارد
دردیست مرا ز بیوفاییش
کان درد جفا دوا ندارد
سلطان جهان ز روی رحمت
رحمی به دل گدا ندارد
از حد بگذشت جور بر ما
باشد که چنین روا ندارد
بی‌مهر بتیست بس ستمگر
از روی جهان حیا ندارد
ای باد بگو که آن نگارم
دارد سر وصل یا ندارد
بیچاره دلم به غیر عشقش
در هر دو جهان خطا ندارد
آزرده دل من از جفایش
گویی که به دل وفا ندارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند جهان وفا ندارد
میلی سوی وصل ما ندارد
هوش مصنوعی: می‌گویند که دنیا ثابت و ماندگار نیست و تمایلی به نزدیک شدن به ما ندارد.
با هر که دمی به زجر می‌زد
آخر به چه از جفا ندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که دمی به من آزار رساند، در نهایت به چه دلیل از ظلم و اذیت او چیزی نخواهم داشت.
دردیست مرا ز بیوفاییش
کان درد جفا دوا ندارد
هوش مصنوعی: دردی در دل من وجود دارد به خاطر بی وفایی او، و این درد از نوع جفاست که هیچ درمانی برای آن نیست.
سلطان جهان ز روی رحمت
رحمی به دل گدا ندارد
هوش مصنوعی: سلطان دنیا بر اساس رحمت و بخشش، رابطه‌ای با دل نیازمندان ندارد.
از حد بگذشت جور بر ما
باشد که چنین روا ندارد
هوش مصنوعی: جور و ستمی که بر ما می‌رود، از حد و اندازه‌اش فراتر رفته است و دیگر قابل تحمل نیست.
بی‌مهر بتیست بس ستمگر
از روی جهان حیا ندارد
هوش مصنوعی: بی‌محبت و بی‌عاطفه است، مثل بت که از روی زمین هیچ حیا و شرمی ندارد و ظلم زیادی می‌کند.
ای باد بگو که آن نگارم
دارد سر وصل یا ندارد
هوش مصنوعی: ای باد، به من بگو که آیا آن محبوبم ارتباطی با من دارد یا نه؟
بیچاره دلم به غیر عشقش
در هر دو جهان خطا ندارد
هوش مصنوعی: دل من در هیچ‌یک از دنیاها جز عشق او اشتباهی نمی‌کند و بیچاره است.
آزرده دل من از جفایش
گویی که به دل وفا ندارد
هوش مصنوعی: دل من از بدی‌های او ناراحت است، انگار که او به دل وفاداری ندارد.