گنجور

شمارهٔ ۳۴

مرا که فرض شد از جان و دل دعای شما
بگو چگونه بگویم دمی ثنای شما
ز پادشاهی ایران زمینش ننگ آید
کسی که شد به سر کوی غم‌زدای شما
اگرچه رای تو بر درد و غصّهٔ دل ماست
به غیر صبر چه تدبیر رای رای شما
اگر رضای تو بر خون دل بود سهلست
مقدمّست به خون دلم رضای شما
به جان دوست که مرغ دل من غمگین
به هیچ روی ندارد بجز هوای شما
اگر به کلبهٔ احزان ما دهی تشریف
میان دیدهٔ روشن کنیم جای شما
به جای جان سر و زر کرده‌ام فدا لیکن
محقّریست شدم شرمسار پای شما
بگفتمش که جهانی به تیغ هجر مکش
جواب داد که سهلست خون بهای شما
به درد هجر بمردیم آه اگر روزی
به درد ما نرسد نوبت دوای شما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که فرض شد از جان و دل دعای شما
بگو چگونه بگویم دمی ثنای شما
هوش مصنوعی: من که باید از صمیم قلب و جان خود دعاگوی شما باشم، چگونه می‌توانم حتی برای لحظه‌ای از شما ستایش کنم؟
ز پادشاهی ایران زمینش ننگ آید
کسی که شد به سر کوی غم‌زدای شما
هوش مصنوعی: از پادشاهی ایران، برای کسی ننگ به حساب می‌آید که به سراغ کوی کسی برود که غم‌ها را برطرف می‌کند.
اگرچه رای تو بر درد و غصّهٔ دل ماست
به غیر صبر چه تدبیر رای رای شما
هوش مصنوعی: با اینکه نظر تو باعث رنج و اندوه ماست، جز صبر چه راهی برای مقابله با نظر تو داریم؟
اگر رضای تو بر خون دل بود سهلست
مقدمّست به خون دلم رضای شما
هوش مصنوعی: اگر خوشنودی تو در این باشد که من خون دل خود را بریزم، این برای من ساده است و برای جلب رضایت تو، هرچه که باشد، برایم مقدم است.
به جان دوست که مرغ دل من غمگین
به هیچ روی ندارد بجز هوای شما
هوش مصنوعی: به خاطر دوست قسم می‌خورم که دل من هیچ گاه آرامش ندارد جز با یاد تو.
اگر به کلبهٔ احزان ما دهی تشریف
میان دیدهٔ روشن کنیم جای شما
هوش مصنوعی: اگر به کلبه‌ی غم‌هایمان تشریف بیاوری، در دل ما جایی برای تو خواهد بود.
به جای جان سر و زر کرده‌ام فدا لیکن
محقّریست شدم شرمسار پای شما
هوش مصنوعی: به جای جان و مال خود، خود را فدای شما کرده‌ام، اما حالا احساس حقارت می‌کنم و از این بابت شرمنده‌ام.
بگفتمش که جهانی به تیغ هجر مکش
جواب داد که سهلست خون بهای شما
هوش مصنوعی: به او گفتم که به خاطر جدایی، دلی را به درد نیاور، او پاسخ داد که این کار آسان است و بهای جانتان را می‌پردازم.
به درد هجر بمردیم آه اگر روزی
به درد ما نرسد نوبت دوای شما
هوش مصنوعی: ما از غم دوری جان باختیم و اگر روزی به درد ما رسید، نوبت به درمان شما خواهد رسید.