شمارهٔ ۳۰
 در باغ، گل نماند و برفت از دیار ما 
 خوش بود هفتهای دو سه، گل در کنار ما 
 هرچند گل به حسن بسی لاف میزند 
 کی دارد او طراوت روی نگار ما 
 از ما مکش تو سر که بدان روی مهوشت 
 آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما 
 بارست بر در تو سگان را ستمگرا 
 در خلوت وصال حرامست بار ما 
 در عهد حسن و دلبری ما در این جهان 
 کردی به یک زمان دل شهری شکار ما 
 پرسی که حال و کار جهان چیست در غمم 
 جز گریه در فراق رخت نیست کار ما 
 بگذر به خاک ما ز ره مردمی ولیک 
 ترسم به دامن تو نشیند غبار ما 
 گر دورم از جناب شریف تو عذرها 
 بپذیر چونکه نیست در آن اختیار ما 
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 در باغ، گل نماند و برفت از دیار ما 
 خوش بود هفتهای دو سه، گل در کنار ما 
هوش مصنوعی: در باغ گل دیگر چیزی نمانده و از دیار ما رفته است. خوب بود اگر هفتهای دو یا سه گل در کنار ما میبود.
 هرچند گل به حسن بسی لاف میزند 
 کی دارد او طراوت روی نگار ما 
هوش مصنوعی: هرچند گلها به زیبایی خود بسیار میبالند و ادعا میکنند، اما هیچکدام از آنها شادابی و اثر زیبایی چهره معشوق ما را ندارند.
 از ما مکش تو سر که بدان روی مهوشت 
 آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما 
هوش مصنوعی: نگذار سر ما را از دوش برداری، زیرا به خاطر زیبایی و چهره مسحورکنندهات، وضعیت دل و دلم زلف تو را به هم ریخته است، همانطور که زندگی ما به هم ریخته و آشفته است.
 بارست بر در تو سگان را ستمگرا 
 در خلوت وصال حرامست بار ما 
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تضاد عشق و دشواریهای آن اشاره میکند. او میگوید که در نزدیکی معشوق، مشکلات و رنجهایی وجود دارد که ممکن است بر روح انسان فشار بیاورد. در عین حال، باری که بر دوش انسان هست، در کنار چنین عشقی به نظر سخت و غیرقابل تحمل میآید.
 در عهد حسن و دلبری ما در این جهان 
 کردی به یک زمان دل شهری شکار ما 
هوش مصنوعی: در زمان زندگی زیبای خود، قلب شهر را به راحتی فریب دادی و به شکار عشق ما آمدی.
 پرسی که حال و کار جهان چیست در غمم 
 جز گریه در فراق رخت نیست کار ما 
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که حال و روز دنیا چطور است، در قلبم جز اشک و اندوه دوری تو چیزی نیست.
 بگذر به خاک ما ز ره مردمی ولیک 
 ترسم به دامن تو نشیند غبار ما 
هوش مصنوعی: به ما اجازه بده که از خاک و سرزمینمان بگذری، ولی من نگرانم که غبار ما به دامن تو بچسبد.
 گر دورم از جناب شریف تو عذرها 
 بپذیر چونکه نیست در آن اختیار ما 
هوش مصنوعی: هر چند از پیشگاه باارزش تو دور هستم، لطفاً عذر من را بپذیر، زیرا در این دوری تقصیری از من نیست و در این زمینه اختیاری ندارم.

جهان ملک خاتون