گنجور

شمارهٔ ۲۸۱

دردمند عشق او گشتم مرا تیمار نیست
چون کنم چون آن طبیبم را غم بیمار نیست
حال درد من به گوشش می‌رساند صبحدم
لیکن ای جان و جهان گفتار چون دیدار نیست
گر قدم یک دم کنی رنجه به سوی ما به لطف
رنگ رویم خود ببینی حاجت گفتار نیست
کز فراق تو چه بر جان من مسکین رسید
مشکلم اینست کاندر غم کسم غمخوار نیست
طاقت جور و جفا و سرزنش دارم بسی
طاقتم ای نور دیده در فراق یار نیست
گرچه بار عالمی بر جان ما بنهاده‌اند
هیچ باری بر دلم چون درد عشق یار نیست
یک زمان بازآی و بازآرم ز اندوه فراق
چو به غیر تو مرا با هیچکس بازار نیست
چون به گل چیدن رَوی جانا منال از جور خار
ای عزیز من تو دانی هیچ گل بی خار نیست
کار ما را ای صنم در پا میفکن همچو زلف
زآنکه ما را در جهان جز درد عشقت کار نیست
من چو در بند تواَم اقرار کردم بندگی
تا بدانی کز پس اقرار هیچ انکار نیست
هست خوبان در جهان بسیار لیکن عقل گفت
هیچ شوخی شنگلی چون آن بت عیار نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردمند عشق او گشتم مرا تیمار نیست
چون کنم چون آن طبیبم را غم بیمار نیست
هوش مصنوعی: عاشق او شدم و حالا دردی دارم که کسی نیست به من رسیدگی کند. اما چگونه می‌توانم از غم این طبیب بگویم، در حالی که خودش هیچ نگرانی از حال بیمارش ندارد؟
حال درد من به گوشش می‌رساند صبحدم
لیکن ای جان و جهان گفتار چون دیدار نیست
هوش مصنوعی: احساس درد و رنج من به او منتقل می‌شود، اما ای عشق و زندگی، کلام من هرگز نمی‌تواند مانند دیدار واقعی باشد.
گر قدم یک دم کنی رنجه به سوی ما به لطف
رنگ رویم خود ببینی حاجت گفتار نیست
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه قدمی به سمت ما برداری، با لطفی که در چهره‌ام است، نیازی به گفتن خواسته‌هایت نخواهی داشت و خودت همه‌چیز را می‌بینی.
کز فراق تو چه بر جان من مسکین رسید
مشکلم اینست کاندر غم کسم غمخوار نیست
هوش مصنوعی: وقتی که از دوری تو بر روح من مسکین سختی فرود آمد، مشکل من این است که در غم کسی برایم دلسوزی وجود ندارد.
طاقت جور و جفا و سرزنش دارم بسی
طاقتم ای نور دیده در فراق یار نیست
هوش مصنوعی: من تحمل بسیاری از سختی‌ها و انتقادات را دارم، اما توانایی تحمل دوری تو را ندارم ای نور چشمانم.
گرچه بار عالمی بر جان ما بنهاده‌اند
هیچ باری بر دلم چون درد عشق یار نیست
هوش مصنوعی: هرچند که مشکلات و سختی‌های زیادی بر دوش ما گذاشته شده، اما هیچ چیزی به اندازه درد عشق محبوب در دلم احساس سنگینی نمی‌کند.
یک زمان بازآی و بازآرم ز اندوه فراق
چو به غیر تو مرا با هیچکس بازار نیست
هوش مصنوعی: روزگاری بیا و دوباره به من آرامش بده، زیرا به جز تو هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند اندوه جدایی را از من بزداید.
چون به گل چیدن رَوی جانا منال از جور خار
ای عزیز من تو دانی هیچ گل بی خار نیست
هوش مصنوعی: وقتی می‌خواهی زیبایی‌های زندگی را در آغوش بگیری، نباید از سختی‌ها و چالش‌های آن بترسی. زندگی همیشه با مشکلاتی همراه است و هیچ زیبایی بدون دشواری به دست نمی‌آید. تو هم این را می‌دانی که برای رسیدن به چیزهای خوب، باید با موانع کنار آمد.
کار ما را ای صنم در پا میفکن همچو زلف
زآنکه ما را در جهان جز درد عشقت کار نیست
هوش مصنوعی: ای معشوق، در کار ما دخالت نکن و ما را در عذاب نینداز، چرا که ما در دنیا جز رنج عشق تو هیچ کار دیگری نداریم.
من چو در بند تواَم اقرار کردم بندگی
تا بدانی کز پس اقرار هیچ انکار نیست
هوش مصنوعی: من که در عشق تو اسیر هستم، به بندگی تو اعتراف کردم تا بدانی که پس از این اعتراف هیچ‌گونه انکاری وجود ندارد.
هست خوبان در جهان بسیار لیکن عقل گفت
هیچ شوخی شنگلی چون آن بت عیار نیست
هوش مصنوعی: در دنیا انسان‌های خوب زیادی وجود دارند، اما عقل می‌گوید هیچکدام به زیبایی و جذابیت آن بتی که همواره فریبنده و باهوش است، نیستند.