شمارهٔ ۲۸
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و در پای غم فکند
رحمی نکرد بر دل مسکین زار ما
از من بگو به یار ستمگر که بیش از این
در آب و آتشیم، مده انتظار ما
کاشانهٔ دلم ز جمال تو روشن است
شمع میان جمع تویی در دیار ما
ماییم سر نهاده به پای غمت مدام
شادان نشسته سروِ قدت در کنار ما
خوش بود با وصال تواَم روزگار دل
بربود روزگار تو را از کنار ما
مخمور بادهٔ لب لعلم چه کم شود
گر بشکنی ز نرگس مستت خمار ما
من خاک راه عشق تو گشتم ز جان و دل
بر خاطر تو گر ننشیند غبار ما
ما شیرگیر باده به یاد لبش شدیم
با چشم آهوانه بگشت او شکار ما
قلبیم راستی به غم عشق در جهان
مشکن ز روی لطف خدا را عیار ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، چه خبر از معشوق ما دارم؟ حال و روز آن زیبا روی گلی شکل چگونه است؟
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
هوش مصنوعی: شاید او به بیچارگان دلتنگی توجه کند، یا اینکه از مشکلات زمانه ما فارغ است.
بربود دل ز دستم و در پای غم فکند
رحمی نکرد بر دل مسکین زار ما
هوش مصنوعی: دل من را از من گرفت و به درد و غم سپرد، هیچ رحم و مروتی به دل بیچارهام نکرد.
از من بگو به یار ستمگر که بیش از این
در آب و آتشیم، مده انتظار ما
هوش مصنوعی: به محبوب بیرحم بگو که بیشتر از این در وضعیت سخت و دردناک ما را معطل نکند.
کاشانهٔ دلم ز جمال تو روشن است
شمع میان جمع تویی در دیار ما
هوش مصنوعی: دل من با زیبایی تو روشن و پرنور است و تو مانند شمعی هستی که در میان جمعیت در دیار ما میدرخشی.
ماییم سر نهاده به پای غمت مدام
شادان نشسته سروِ قدت در کنار ما
هوش مصنوعی: ما همیشه در کنار غم تو هستیم و سر بر پای آن نهادهایم، در حالی که تو با قامت بلند و زیبا همیشه شاداب و خوشهوا در کنار ما قرار داری.
خوش بود با وصال تواَم روزگار دل
بربود روزگار تو را از کنار ما
هوش مصنوعی: زندگی با وجود تو برایم خوشایند بود و روزگار به خاطر عشق تو، دل مرا ربود؛ اما اکنون روزگار تو را از کنار من دور کرده است.
مخمور بادهٔ لب لعلم چه کم شود
گر بشکنی ز نرگس مستت خمار ما
هوش مصنوعی: اگر از نرگس مستت باده بنوشم و آن را بشکنم، آیا کمکی به علم و معرفت میکند یا نه؟ در واقع حسرت ناشی از عشق تو که مرا مست کرده، از بین نمیرود.
من خاک راه عشق تو گشتم ز جان و دل
بر خاطر تو گر ننشیند غبار ما
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای عشق تو کردهام و اگر غبار وجود من بر خاطر تو ننشیند، چه فایدهای دارد؟
ما شیرگیر باده به یاد لبش شدیم
با چشم آهوانه بگشت او شکار ما
هوش مصنوعی: ما برای یادآوری لب های او، شراب نوشیدیم و با چشمانی مانند آهوان، او به شکار ما تبدیل شد.
قلبیم راستی به غم عشق در جهان
مشکن ز روی لطف خدا را عیار ما
هوش مصنوعی: دل ما را با عشق، به درد نیاندازید. هرگز از روی مهربانی خدا، ارزش ما کم نشود.

جهان ملک خاتون