شمارهٔ ۲۷
ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما
یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما
گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را
لیک شَستِ زلف آن دلخواه شد پابست ما
گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق
ای عزیزان از زبانش کی بود وارست ما
گفتمش صبرم نماند اندر غمت زنهار گفت
صبر هشیاران بسی بربود چشم مست ما
گلبنی با سرو بستان گفت با بالای تو
کی به چشم ما درآید این درازی پست ما
دام در ماهی وصلت جان ما افکنده بود
ای دریغا کاو به عیاری بجَست از شَست ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما
یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما
هوش مصنوعی: ناگهان آن معشوق شاداب وارد شد و یک نگاهی به ما انداخت و دل ما را در اختیار خود گرفت.
گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را
لیک شَستِ زلف آن دلخواه شد پابست ما
هوش مصنوعی: گفتم که دل گمشدهام را از چنگ این عشق نجات دهم، اما ناگهان فهمیدم که آن زلفهای زیبا باعث شدهاند دل من بههمان راهی که میرفتم، بند شود.
گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق
ای عزیزان از زبانش کی بود وارست ما
هوش مصنوعی: اگر در باغ عشق آزاد و رها شوم، به مانند سوسن زیبا خواهم بود. اما ای عزیزان، آیا کسی میتواند بگوید از چه کسی رهایی یافتهام؟
گفتمش صبرم نماند اندر غمت زنهار گفت
صبر هشیاران بسی بربود چشم مست ما
هوش مصنوعی: به او گفتم که دیگر نتوانم در غم تو صبر کنم، او در پاسخ گفت که صبر افراد آگاه و فهمیده انسانی بیشتر تحت تأثیر چشمهای مست ما از بین میرود.
گلبنی با سرو بستان گفت با بالای تو
کی به چشم ما درآید این درازی پست ما
هوش مصنوعی: یک گل با درخت سرو در باغ صحبت میکند و میگوید: با این قامت بلندی که تو داری، چگونه ممکن است این قامت کوتاه ما به چشمت بیاید؟
دام در ماهی وصلت جان ما افکنده بود
ای دریغا کاو به عیاری بجَست از شَست ما
هوش مصنوعی: دوست ما با ترفندهای خود دل و جان ما را به دام انداخته بود. افسوس که او با نیرنگ و فریب ما را ترک کرد.

جهان ملک خاتون