شمارهٔ ۲۷۹
بازآ که در فراق تو ما را قرار نیست
روز و شبم بجز غم عشق تو کار نیست
از گلستان روی تو ای سرو سیم تن
در دست ما کنون بجز از نوک خار نیست
باریست بر دل من مسکین که از چه روی
ما را به بارگاه وصال تو بار نیست
از جانم ارچه گرد برآورد درد عشق
بر خاطر از جفای تو ما را غبار نیست
هر دل که کیمیای وصال تو یافتهست
قلبست اگر به بوتهٔ عشقش گذار نیست
دستم نگار گشت به خون دل ای نگار
در آرزوی آنکه به دستم نگار نیست
ماییم و عشق روی دلارام در جهان
اینست کار ما و جز این هیچ کار نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازآ که در فراق تو ما را قرار نیست
روز و شبم بجز غم عشق تو کار نیست
هوش مصنوعی: برگرد که در دوری تو، آرامشی ندارد برای ما. روز و شب تنها غم عشق تو را داریم و غیر از آن به هیچ کاری نمیپردازیم.
از گلستان روی تو ای سرو سیم تن
در دست ما کنون بجز از نوک خار نیست
هوش مصنوعی: ای سرو با زیبایی و قامت رفیع، در حال حاضر چیزی جز درد و رنجی که از خارهای زندگی میآید، در دست ما نیست.
باریست بر دل من مسکین که از چه روی
ما را به بارگاه وصال تو بار نیست
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و درد است، نمیدانم به چه دلیل ما را به حضور تو دعوت نمیکنند و این بار سنگین بر دوش ماست.
از جانم ارچه گرد برآورد درد عشق
بر خاطر از جفای تو ما را غبار نیست
هوش مصنوعی: اگرچه عشق تو در جانم درد و رنج ایجاد کرده، ولی از بدیها و ظلمهایی که به من روا داشتی، هیچ غمی ندارم.
هر دل که کیمیای وصال تو یافتهست
قلبست اگر به بوتهٔ عشقش گذار نیست
هوش مصنوعی: هر دلی که عشق تو را یافته است، قلب واقعی است؛ حتی اگر در مسیر عشق آزمایش نشود.
دستم نگار گشت به خون دل ای نگار
در آرزوی آنکه به دستم نگار نیست
هوش مصنوعی: دست من با خون دل پر شده است، ای معشوق، به امید اینکه تویی که در آرزویم، در دستم نیست.
ماییم و عشق روی دلارام در جهان
اینست کار ما و جز این هیچ کار نیست
هوش مصنوعی: ما تنها به عشق چهره معشوق فکر میکنیم و در این دنیا فقط به همین موضوع اهمیت میدهیم و هیچ کار دیگری برای ما مهم نیست.

جهان ملک خاتون