شمارهٔ ۲۶۴
جز غم به جهان نصیب ما نیست
جز غصّه کسی قریب ما نیست
هستیم محبّ خاک کویش
گویی به جهان حبیب ما نیست
از درد به لب رسید جانم
رحمی به دل طبیب ما نیست
صد طوطی خوش کلام اگر هست
خوبیش چو عندلیب ما نیست
در عشق رخ تو ای نگارین
کس نیست که او رقیب ما نیست
مسکین دل من غریب و عاشق
کس نیست که او رقیب ما نیست
بر خان وصال او بسی کس
هستند ولی نصیب ما نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز غم به جهان نصیب ما نیست
جز غصّه کسی قریب ما نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا جز اندوه چیز دیگری نصیب ما نمیشود و هیچکس در نزدیکی ما نیست که غصهاش را با ما شریک کند.
هستیم محبّ خاک کویش
گویی به جهان حبیب ما نیست
هوش مصنوعی: ما عاشق خاک پای تو هستیم، انگار که در کل جهان محبوب ما وجود ندارد.
از درد به لب رسید جانم
رحمی به دل طبیب ما نیست
هوش مصنوعی: جانم به شدت در حال رنج کشیدن است و درد به حدی رسیده که به لبانم نزدیک شده است. اما دریغ از اینکه طبیب ما بر دل ما رحم کند.
صد طوطی خوش کلام اگر هست
خوبیش چو عندلیب ما نیست
هوش مصنوعی: اگرچه صد طوطی با سخنان شیرین وجود دارند، اما زیبایی و دلنوازی کلام ما مانند نغمهی بلبل نیست.
در عشق رخ تو ای نگارین
کس نیست که او رقیب ما نیست
هوش مصنوعی: در عشق تو، ای زیبا، هیچکس نیست که بخواهد با ما رقابت کند.
مسکین دل من غریب و عاشق
کس نیست که او رقیب ما نیست
هوش مصنوعی: دل من بیکس و تنهاست و هیچکس نیست که به معشوقی که من دارم، رقیب من باشد.
بر خان وصال او بسی کس
هستند ولی نصیب ما نیست
هوش مصنوعی: در محفل خوشی و وصال او، افراد زیادی حضور دارند، اما آن خوشبختی و کامیابی نصیب ما نشده است.

جهان ملک خاتون