گنجور

شمارهٔ ۲۵۰

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست
وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست
رحمی نمی‌کنی به من خستهٔ غریب
آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست
دل ریش بود از سر تیغ جفای تو
بر ریش بیش جور و جفا بی‌شماره چیست
سروی و در میان دو چشمم نشسته‌ای
مقصود قد و قامتت از ما کناره چیست
دستم نمی‌رسد به گریبان وصل تو
پس دامن دلم ز فراق تو پاره چیست
مه کیست تا که دعوی خوبی کند برت
با روی دلفریب تو نور ستاره چیست
ای دل ز انقلاب جهان تنگ‌دل مشو
احوال روزگار چنین است چاره چیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست
وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست
هوش مصنوعی: در عشق تو غیر از صبر هیچ راهی برای تحمل درد وجود ندارد و از دور، تنها کار ما تماشا و نظاره زیبایی توست.
رحمی نمی‌کنی به من خستهٔ غریب
آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست
هوش مصنوعی: تو به من که دردمندی غریب هستم، رحم نکن. لطفاً بگو که چرا دل تو همچون سنگ سخت و بی‌احساس است؟
دل ریش بود از سر تیغ جفای تو
بر ریش بیش جور و جفا بی‌شماره چیست
هوش مصنوعی: دل شکسته و رنجیده من به خاطر ظلم و ستمی که از جانب تو دیده، به شدت آزار می‌بیند. حالا این سؤال برایم پیش آمده که مگر تا کنون چه اندازه ظلم و ستمی باید بر من روا داشته شود؟
سروی و در میان دو چشمم نشسته‌ای
مقصود قد و قامتت از ما کناره چیست
هوش مصنوعی: تو مانند سروی در برابر چشمان من ایستاده‌ای، ولی نمی‌دانم چرا با قد و قامت زیبایت از ما فاصله گرفته‌ای.
دستم نمی‌رسد به گریبان وصل تو
پس دامن دلم ز فراق تو پاره چیست
هوش مصنوعی: من به وصل تو دسترسی ندارم، پس چرا دل من از دوری تو اینگونه آزار می‌بیند؟
مه کیست تا که دعوی خوبی کند برت
با روی دلفریب تو نور ستاره چیست
هوش مصنوعی: آیا کسی توانایی دارد که به زیبایی تو افتخار کند؟ ماه چقدر می‌تواند در برابر چهره دل‌فریب تو ادعا کند؟ ستاره‌ها چه نوری دارند که به پرتوی زیبایی‌ات برسند؟
ای دل ز انقلاب جهان تنگ‌دل مشو
احوال روزگار چنین است چاره چیست
هوش مصنوعی: ای دل، از مشکلات و ناپایداری‌های دنیا ناامید نشو. وضعیت روزگار همیشه چنین است و وقتی که چنین شرایطی وجود دارد، چاره‌ای جز پذیرش آن نداریم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۵۰ به خوانش اعظم نوروزی