شمارهٔ ۲۴
این جهانِ بیوفا با کس نکردهست او وفا
درد از او بسیار باشد زو نمیآید دوا
هر درختی کاو کشد سر بر فلک از بار و برگ
هم بریزاند به قهرش عاقبت باد فنا
گر صدف پنهان شد اندر بحر بیپایان، چه غم!؟
گوهر ذات شریفت را همیخواهم بقا
گوهری شهوار از دریای لطف آمد برفت
کاندر این عالم نمیداند کسی او را بها
یارب آن درّ معانی را ز لطفِ بیدریغ
در میانِ دُرج اقبالش نگه دارد خدا
شکر معبودی ز جان گویم که بنّای ازل
گلشن اقبال عمرت را کنون کرده بنا
روز هیجا در نبردت رستم و اسفندیار
گَردِ نعل مرکبت کردند باری توتیا
جز دعای دولتت ورد زبانم هیچ نیست
آخر از دست فقیران خود چه خیزد جز دعا
بعد از این تصدیع و گستاخی که کردم در جهان
من دعای دولتت گویم بجز مدح و ثنا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این جهانِ بیوفا با کس نکردهست او وفا
درد از او بسیار باشد زو نمیآید دوا
هوش مصنوعی: این دنیا به هیچکس وفادار نیست و کسی را در اینجا وفادار نداشته است. دردهای حاصل از این بیوفایی بسیارند و از آن، درمانی به دست نمیآید.
هر درختی کاو کشد سر بر فلک از بار و برگ
هم بریزاند به قهرش عاقبت باد فنا
هوش مصنوعی: هر درختی که به آسمان سر بلند کند، در نهایت با وزش باد فنا، بار و برگهایش را از دست خواهد داد.
گر صدف پنهان شد اندر بحر بیپایان، چه غم!؟
گوهر ذات شریفت را همیخواهم بقا
هوش مصنوعی: اگر صدف در دریاهای بیکران پنهان شود، چه اهمیتی دارد؟ من تنها در پی آن هستم که گوهر وجود تو همیشه بماند.
گوهری شهوار از دریای لطف آمد برفت
کاندر این عالم نمیداند کسی او را بها
هوش مصنوعی: یک مروارید گرانبها از دریاى لطف و رحمت نازل شد و سپس ناپدید گردید؛ چرا که در این دنیا هیچ کس ارزش و اهمیت آن را نمىداند.
یارب آن درّ معانی را ز لطفِ بیدریغ
در میانِ دُرج اقبالش نگه دارد خدا
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، ای کاش آن گنجینههای پُرمعنا را با لطف بیپایانت در دستان خوشبختی او حفظ کنی.
شکر معبودی ز جان گویم که بنّای ازل
گلشن اقبال عمرت را کنون کرده بنا
هوش مصنوعی: من از جان خود شکرگزار خدایی هستم که سازندهٔ آغازین این زندگی، اکنون زندگی تو را به شکلی زیبا و خوشبختانه ساخته است.
روز هیجا در نبردت رستم و اسفندیار
گَردِ نعل مرکبت کردند باری توتیا
هوش مصنوعی: در روز نبرد رستم و اسفندیار، گرد و غبار حاصل از نعل اسب تو باعث شد که تو همچون تودهای غبار باقی بمانی.
جز دعای دولتت ورد زبانم هیچ نیست
آخر از دست فقیران خود چه خیزد جز دعا
هوش مصنوعی: تنها دعای خیر و موفقیت توست که همواره بر لبانم جاری است. در نهایت، از دست فقرای چون من چه چیزی جز دعا برنمیآید؟
بعد از این تصدیع و گستاخی که کردم در جهان
من دعای دولتت گویم بجز مدح و ثنا
هوش مصنوعی: پس از این که من در دنیا جسارت و بیادبی کردهام، فقط دعای موفقیت تو را میکنم و جز ستایش و تمجید خبری نخواهد بود.

جهان ملک خاتون