گنجور

شمارهٔ ۲۳۹

تو مپندار که بی لعل توأم کامی هست
یا بجز نقش خیال تو دلارامی هست
ای صبا سوی دلارامم اگر می گذری
زود گویش که مرا نزد تو پیغامی هست
مشنو ای دوست چو در پیش تو گویند ز من
بی رخ خوب توأم صبری و آرامی هست
نام کردند مرا عاشق بدنام آخر
خود نگویی که مرا عاشق بدنامی هست
مرغ دل کرد به سوی سر زلفت پرواز
گفتم آهسته که در رهگذرت دامی هست
سوختم در غم هجران تو ای جان و جهان
می بیارید چو در مجلس ما خامی هست
کام دل تلخ شد از شدّت ناکامی دهر
دل به غیر از لب شیرین توأش کامی هست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو مپندار که بی لعل توأم کامی هست
یا بجز نقش خیال تو دلارامی هست
هوش مصنوعی: نگو که بدون حضور تو می‌توانم به موفقیت برسم یا جز تصویر خیالت، کسی مرا آرامش نمی‌دهد.
ای صبا سوی دلارامم اگر می گذری
زود گویش که مرا نزد تو پیغامی هست
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر از کنار محبوبم می‌گذری، سریعاً به او پیام من را برسان که دلم برایش تنگ شده است.
مشنو ای دوست چو در پیش تو گویند ز من
بی رخ خوب توأم صبری و آرامی هست
هوش مصنوعی: ای دوست، نشنو که دیگران در غیبت من چه می‌گویند. من به خاطر زیبایی تو و یاد تو صبر و آرامش دارم.
نام کردند مرا عاشق بدنام آخر
خود نگویی که مرا عاشق بدنامی هست
هوش مصنوعی: اسم من را عاشق بدنام گذاشتند، ولی تو نباید بگویی که من واقعا عاشق بی‌نام و نشان هستم.
مرغ دل کرد به سوی سر زلفت پرواز
گفتم آهسته که در رهگذرت دامی هست
هوش مصنوعی: پرنده‌ی دل به سمت موهای تو پرواز کرد. به آرامی گفتم که در مسیرت تله‌ای وجود دارد.
سوختم در غم هجران تو ای جان و جهان
می بیارید چو در مجلس ما خامی هست
هوش مصنوعی: در غم دوری تو، ای عزیز و محبوبم، سوزانده شدم و می‌خواهم که در جمع ما، هنگامی که هنوز تعادل و پختگی وجود ندارد، آبی بیاورید تا تسکین دهنده این درد باشد.
کام دل تلخ شد از شدّت ناکامی دهر
دل به غیر از لب شیرین توأش کامی هست
هوش مصنوعی: به دلیل ناامیدی و ناکامی‌هایی که در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام، دیگر چیزی جز لب‌های شیرین تو نمی‌تواند خوشحالم کند و به من آرامش بدهد.