گنجور

شمارهٔ ۲۳۷

ای باد اگرت بر در جانان گذری هست
بنگر که بر احوال جهانش نظری هست
زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش
کاین آه جگر سوختگان را اثری هست
بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست
ای دوست ز بیمار فراقت خبری هست
ما را به جهان جز غم تو کار دگر نیست
هر چند به جان منت ای جان گذری هست
گفتم که به جان آمدم از دست فراقت
گفتند مخور غم که شبی را سحری هست
آن را که نظر باشد و عشق تو نبازد
ما هیچ نگوییم که او را بصری هست
مسکین چو زند آه ز مشکین سر زلفش
در حال بدانند که خونین جگری هست
جان پیش کش خاک رهش گفتم و می گفت
ما را سر و پروای چنین مختصری هست؟
گفتی که به نوک مژه خون که بریزم
بهتر ز من ای جان به جهان جان سپری هست؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد اگرت بر در جانان گذری هست
بنگر که بر احوال جهانش نظری هست
هوش مصنوعی: ای باد، اگر از کنار محبوب می‌گذری، نگاهی به وضعیت و حال او بینداز.
زنهار بگو کز من دلخسته بیندیش
کاین آه جگر سوختگان را اثری هست
هوش مصنوعی: حواست باشد که درباره من، کسی که دلشکسته است، فکر کنی؛ زیرا این ناله‌ها نشان‌دهنده دردهای عمیق گسستگان است و تأثیری دارد.
بیمار فراقم من و از خود خبرم نیست
ای دوست ز بیمار فراقت خبری هست
هوش مصنوعی: من در غم فراق تو بیمار هستم و حتی از حال خودم هم خبر ندارم. ای دوست، آیا برای کسی که در فراق تو بیمار است، خبری از حالت هست؟
ما را به جهان جز غم تو کار دگر نیست
هر چند به جان منت ای جان گذری هست
هوش مصنوعی: در این دنیا جز اندوه تو، برای ما هیچ کاری وجود ندارد. هرچند که برای تو اهمیت زیادی قائل هستیم و جان‌مان را هم فدای تو می‌کنیم.
گفتم که به جان آمدم از دست فراقت
گفتند مخور غم که شبی را سحری هست
هوش مصنوعی: گفتم که به خاطر دوری تو، خیلی رنج کشیده‌ام. گفتند نگران نباش، زیرا شب به پایان می‌رسد و صبحی هست که همه چیز بهتر می‌شود.
آن را که نظر باشد و عشق تو نبازد
ما هیچ نگوییم که او را بصری هست
هوش مصنوعی: هر کس که نگاهش تنها به توست و عشق تو را در دل ندارد، ما هیچ نمی‌گوییم، زیرا او از دیدن بی‌فایده‌ای برخوردار است.
مسکین چو زند آه ز مشکین سر زلفش
در حال بدانند که خونین جگری هست
هوش مصنوعی: فرد بیچاره زمانی که آهی از دل برمی‌آورد، از زیبایی و دل‌فریبی موهایش مشخص می‌شود که در دلش غمی عمیق و دردناکی وجود دارد.
جان پیش کش خاک رهش گفتم و می گفت
ما را سر و پروای چنین مختصری هست؟
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و ارادت به او، جانم را فدای راهش می‌کنم، اما او می‌گوید که آیا برای چیزهای جزئی مانند ما وقت و اهمیتی دارد؟
گفتی که به نوک مژه خون که بریزم
بهتر ز من ای جان به جهان جان سپری هست؟
هوش مصنوعی: گفتی که اگر خون را از نوک مژه بریزم، بهتر است از اینکه جانم را برای تو فدا کنم، آیا واقعاً به این فکر هستی؟