شمارهٔ ۲۳۵
خدا بر حال این مسکین گواهست
که از جانت همیشه نیکخواهست
ولی از جور این چرخ سیه کار
به پیش چشم ما عالم سیاهست
بیا کز شوق طاق ابروانت
به غم پیوسته پشت من دوتا هست
غریبان را مکش کز روی فتوی
غریبی بی گنه کشتن گناهست
به چشم تو، که در هجرت شب و روز
نشسته منتظر چشمم به راهست
جدا افتاده از کنعان چو یوسف
دل من در زنخدانت به چاهست
خجالت بایدم بردن ز رویت
چو گویم نسبت رویت به ماهست
ز من پرسی که چونی در غم ما
غمت کوه و تن مسکین چو کاهست
چه می پرسی که همدم در غمت کیست
همه دم همدمم افغان و آهست
ندارم بیش از این در هجر طاقت
ببخشا کز غمت حالم تباهست
به جانت کز جهان بیزار گشتم
خداوند جهان بر من گواهست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدا بر حال این مسکین گواهست
که از جانت همیشه نیکخواهست
هوش مصنوعی: خداوند ناظر بر وضعیت این بیچاره است که همیشه از جانت خیر و خوبی میخواهد.
ولی از جور این چرخ سیه کار
به پیش چشم ما عالم سیاهست
هوش مصنوعی: اما به خاطر ظلم و ستمی که این دور باطل به ما میکند، همهچیز در پیش چشمان ما تاریک و ناامید کننده است.
بیا کز شوق طاق ابروانت
به غم پیوسته پشت من دوتا هست
هوش مصنوعی: بیا که از شدت شوق و زیبایی ابروی تو، غم و اندوه به دوش من سنگینی میکند.
غریبان را مکش کز روی فتوی
غریبی بی گنه کشتن گناهست
هوش مصنوعی: غریبان را به خاطر فتوا و نظر دیگران نباید کشت، زیرا بیگناهی را از روی ناآگاهی و به اشتباه به قتل رساندن، گناهی بزرگ است.
به چشم تو، که در هجرت شب و روز
نشسته منتظر چشمم به راهست
هوش مصنوعی: در چشمان تو، که نه شب و نه روز از انتظار دوری من خسته نشدهای، من همچنان با امید به تو چشم دوختهام.
جدا افتاده از کنعان چو یوسف
دل من در زنخدانت به چاهست
هوش مصنوعی: دل من مانند یوسف که از سرزمین پرفروغ کنعان جدا افتاده، در زیبایی و جاذبهات گرفتار شده و در عمیقترین حالت احساساتم به دام افتاده است.
خجالت بایدم بردن ز رویت
چو گویم نسبت رویت به ماهست
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم بگویم چهرهات به ماه میماند، احساس شرمندگی میکنم.
ز من پرسی که چونی در غم ما
غمت کوه و تن مسکین چو کاهست
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که حال من در این غم چطور است، باید بگویم که غم من مثل کوهی است و در مقابل، حال و روز من مانند کاهی است که زیر باران افتاده.
چه می پرسی که همدم در غمت کیست
همه دم همدمم افغان و آهست
هوش مصنوعی: چرا از من میپرسی که در دلتنگیات چه کسی همراه توست؟ همیشه همراهم، ناله و آه من است.
ندارم بیش از این در هجر طاقت
ببخشا کز غمت حالم تباهست
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم در دوریات تحمل کنم، خواهش میکنم به من رحم کن، زیرا غم تو حال مرا نابود کرده است.
به جانت کز جهان بیزار گشتم
خداوند جهان بر من گواهست
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه از این دنیا خسته و دلسرد شدهام، جانم را به تو تقدیم میکنم و خداوند عالم شاهد این مدعاست.