گنجور

شمارهٔ ۲۳۲

ای کرده دل ز هر دو جهان آرزوی دوست
ما را مراد دنیی و عقبی ست روی دوست
گر دیگران به وصل دلارام زنده اند
دارم حیات هر دو جهان من به بوی دوست
حقّا که من به بوی سر زلف جان دهم
گر آیدم به صبح نسیمی ز سوی دوست
دانی که در فراق رخ تو چگونه ام
آشفته ام به روی دلارا چو موی دوست
چون بیش از این تحمّل دوری نکرد دل
رفتم ز روی شوق زمانی به کوی دوست
تا دوست یک نظر به من مبتلا کند
دزدیده بنگریم به روی نکوی دوست
روزی نظر نکرد به حال دلم ولی
جانم به لب رسید مرا ز آرزوی دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرده دل ز هر دو جهان آرزوی دوست
ما را مراد دنیی و عقبی ست روی دوست
هوش مصنوعی: دل ما از هر دو دنیای مادی و معنوی، آرزوی دیدار دوست را دارد، که همین آرزوی ما، هدف و مقصود ما در زندگی و آخرت است.
گر دیگران به وصل دلارام زنده اند
دارم حیات هر دو جهان من به بوی دوست
هوش مصنوعی: اگر دیگران به خاطر وصل محبوبشان زندگی می‌کنند، من به خاطر عطر دوست حیات هر دو جهان را دارم.
حقّا که من به بوی سر زلف جان دهم
گر آیدم به صبح نسیمی ز سوی دوست
هوش مصنوعی: واقعا که من حاضرم جانم را فدای بوی زیبای موهای او کنم، اگر بادی از سمت دوست به من برسد.
دانی که در فراق رخ تو چگونه ام
آشفته ام به روی دلارا چو موی دوست
هوش مصنوعی: می‌دانی که در غیبت چهره تو چقدر بی‌تاب و مضطربم؟ همچون موی دوست که بر روی دلبر می‌افتد.
چون بیش از این تحمّل دوری نکرد دل
رفتم ز روی شوق زمانی به کوی دوست
هوش مصنوعی: دل من دیگر نمی‌تواند دوری را تحمل کند، بنابراین از روی شوق مدتی به کوی دوست می‌روم.
تا دوست یک نظر به من مبتلا کند
دزدیده بنگریم به روی نکوی دوست
هوش مصنوعی: تا وقتی که دوست یک نگاه به من بیندازد و دلم را گرفتار کند، به طور پنهانی به چهره زیبا و دوست‌داشتنی‌اش نگاه می‌کنم.
روزی نظر نکرد به حال دلم ولی
جانم به لب رسید مرا ز آرزوی دوست
هوش مصنوعی: روزی او به حال دل من توجهی نکرد، اما اشتیاق به دوست باعث شد که جانم در خطر بیفتد.