گنجور

شمارهٔ ۲۲۵

عشق تو مرا در دل و جان نقش نگینست
مهر رخ خوب تو بلای دل و دینست
چشم تو خطا کرد که خون دل ما ریخت
الّا نه خطا زان مه خورشید جبینست
دل کار خطا کرد که در زلف تو آویخت
زیرا که در آن زلف سراسر همه چینست
یک دوست ندارم به جهان در غم رویت
دشمن چه توان گفت که یک روی زمینست
در دل بجز از مهر رخ خواب توأم نیست
چشم تو چرا با من بیچاره به کینست
گر وعده ی دیدار ندادی دل ما را
هر وعده که دادی نه چنان بود چنینست
گفتند وفا در دل او نیست نه آن بود
امّید من و عهد تو ای دوست همینست
در کار غم عشق تو کردم دل و دین را
دل رفت و اگر جان برود بنده رهینست
خواهم که شوم خاک سر کوی تو ای دوست
لکن چه کنم دشمن بدخو به کمینست
ما دل به جفاهای جهانی بنهادیم
گر میل تو ای دلبر بدمهر بدینست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو مرا در دل و جان نقش نگینست
مهر رخ خوب تو بلای دل و دینست
هوش مصنوعی: عشق تو برایم مانند نگینی در دل و جانم جا دارد؛ و زیبایی چهره‌ات برای روح و ایمانم دردسر ساز است.
چشم تو خطا کرد که خون دل ما ریخت
الّا نه خطا زان مه خورشید جبینست
هوش مصنوعی: چشم تو اشتباه کرد که باعث رنجش و ناراحتی ما شد، اما نه، این اشتباه از وجود تو نیست بلکه از آن زیبایی است که همچون خورشید بر پیشانی تو می‌درخشد.
دل کار خطا کرد که در زلف تو آویخت
زیرا که در آن زلف سراسر همه چینست
هوش مصنوعی: دل با کار نادرستی به زلف تو آویخته است، چرا که در آن زلف به طور کامل پر از چین و خم است.
یک دوست ندارم به جهان در غم رویت
دشمن چه توان گفت که یک روی زمینست
هوش مصنوعی: در این دنیا یک دوست را ندارم و در غم دیدن روی تو، از دشمن چه می‌توان گفت، چون زمین فقط یک رویی دارد.
در دل بجز از مهر رخ خواب توأم نیست
چشم تو چرا با من بیچاره به کینست
هوش مصنوعی: در دل من جز عشق به چهره‌ات هیچ حسی وجود ندارد. چرا چشمانت با من درمانده اینگونه با کین و دشمنی رفتار می‌کند؟
گر وعده ی دیدار ندادی دل ما را
هر وعده که دادی نه چنان بود چنینست
هوش مصنوعی: اگر قول دیدار به ما ندادی، هر وعده‌ای که به ما دادی، نمی‌تواند مانند آن باشد. این نشان می‌دهد که انتظار دیدار برای ما مهم‌تر از هر قول دیگری است.
گفتند وفا در دل او نیست نه آن بود
امّید من و عهد تو ای دوست همینست
هوش مصنوعی: گفتند که در دل او وفایی وجود ندارد و این چیزی نیست که به آن امید داشتم، ای دوست، این همان چیزی است که بین ما بوده است.
در کار غم عشق تو کردم دل و دین را
دل رفت و اگر جان برود بنده رهینست
هوش مصنوعی: در عشق تو، من تمام دل و ایمانم را فدای این غم کردم. دل از دست رفت و اگر جانم هم از بین برود، من همچنان تسلیم و وفادار هستم.
خواهم که شوم خاک سر کوی تو ای دوست
لکن چه کنم دشمن بدخو به کمینست
هوش مصنوعی: می‌خواهم که در کنار تو باشم و خاک پای تو شوم، اما چه کنم که دشمن بدخلق در کمین است و مانع می‌شود.
ما دل به جفاهای جهانی بنهادیم
گر میل تو ای دلبر بدمهر بدینست
هوش مصنوعی: ما قلب‌مان را به سختی‌ها و بی‌وفایی‌های دنیا سپردیم، اگرچه می‌دانیم که گرایش تو ای محبوب نامهربان همینه است.