گنجور

شمارهٔ ۲۲۴

بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست
ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من
به جان دوست که ما را ارادت افزونست
مثل زنند که دل را به دل بود راهی
میان ما نه چنانست دلبرا چونست
نشان صورت او دیده ام نیارد داد
که لطف قدرت پروردگار بی چونست
اگرچه لیلی وقتست او چه غم دارد
ز حال درد دلی کان به حال مجنونست
تو در تنعّم و شادی وصل دلداران
ببخش بر دل آن خسته ای که محزونست
مرا قدی چو الف بود در غم هجران
ببین که پشت جهانی ز بار غم چونست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست
ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
هوش مصنوعی: بیا و ببین که چشمان ما بدون چهره تو پر از اشک و خون است، انگار که کنار جیحون نشسته‌ایم و در حال غم خوردن هستیم.
اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من
به جان دوست که ما را ارادت افزونست
هوش مصنوعی: هرچند که ارتباطی از محبت و دوستی بین ما وجود ندارد، اما با نگاهی به دوستانم، می‌بینم که ارادت و محبت من نسبت به تو بیشتر است.
مثل زنند که دل را به دل بود راهی
میان ما نه چنانست دلبرا چونست
هوش مصنوعی: دل‌ها به هم نزدیکند و ارتباطی عمیق میان آنها وجود دارد، اما این نزدیکی که شما تصور می‌کنید، به این سادگی نیست. عشق و ارتباط واقعی نیازمند تلاش و درک عمیق‌تری است.
نشان صورت او دیده ام نیارد داد
که لطف قدرت پروردگار بی چونست
هوش مصنوعی: چهره او را دیده‌ام، اما نمی‌توانم توصیف کنم، زیرا زیبایی و قدرت پروردگار بی‌نظیر است و نمی‌توان به آن به سادگی اشاره کرد.
اگرچه لیلی وقتست او چه غم دارد
ز حال درد دلی کان به حال مجنونست
هوش مصنوعی: هرچند که لیلی حال خوشی ندارد، اما برای او اهمیتی ندارد که مجنون در چه حالی است و چه دردی دارد.
تو در تنعّم و شادی وصل دلداران
ببخش بر دل آن خسته ای که محزونست
هوش مصنوعی: در خوشی و لذت خود غرق شده‌ای، اما بر دل آن کسی که دلشکسته و غمگین است مهر و محبت افراز.
مرا قدی چو الف بود در غم هجران
ببین که پشت جهانی ز بار غم چونست
هوش مصنوعی: من را مانند الف بلند و باریک می‌دانند، اما غم فقدان و دوری چنان سنگین است که بر دوش جهانیان سنگینی می‌کند.