شمارهٔ ۲۲۳
درد عشقی که ز هجران تو بر جان منست
چون دهم پیش کسی شرح که درمان منست
در فراق گل روی تو فغان میدارم
در دلت گشت که این بلبل بستان منست
سر نهادم به سر راه تو عشقت میگفت
او نه مردیست که اندر خور میدان منست
چون سکندر هوس آب حیاتم میبود
گفت آن قطرهای از چشمهٔ حیوان منست
نسبت گل به رخش کردم و لاحول کنان
گفت آری ورقی هم ز گلستان منست
بوی عنبر به مشام من دلخسته رسید
گفتم این بوی خوش از طرّه جانان منست
دل عشّاق که در زلف بتان میبندند
شد یقینم که همه در خم چوگان منست
سالها تا ز غم عشق تو سرگردانم
خود نگفتی که جهان بی سر و سامان منست
خاطرم جمع نشد تا ز برم دور شدی
به غلط گوی که این جمع پریشان منست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد عشقی که ز هجران تو بر جان منست
چون دهم پیش کسی شرح که درمان منست
هوش مصنوعی: درد عشق و فراق تو چنان بر جانم سنگینی میکند که نمیدانم چگونه برای کسی تعریفش کنم که بتواند برایم درمانی بیابد.
در فراق گل روی تو فغان میدارم
در دلت گشت که این بلبل بستان منست
هوش مصنوعی: در دوری و جدایی از زیبایی تو، به شدت ناله و شکایت میکنم. در دل تو این را فهمیدهاند که بلبل بستان من هستم.
سر نهادم به سر راه تو عشقت میگفت
او نه مردیست که اندر خور میدان منست
هوش مصنوعی: به عشق تو، دلم را در معرض خطر قرار دادم. اما عشق به من میگوید که تو آنقدر دلیر نیستی که بتوانی با چالشهای من روبرو شوی.
چون سکندر هوس آب حیاتم میبود
گفت آن قطرهای از چشمهٔ حیوان منست
هوش مصنوعی: چون سکندر، آرزوی به دست آوردن آب زندگی را دارم. گفتهام که آن قطرهای که میخواهم، از چشمهی جاودانگی است.
نسبت گل به رخش کردم و لاحول کنان
گفت آری ورقی هم ز گلستان منست
هوش مصنوعی: من زیبایی او را به زیبایی گل تشبیه کردم و او با نوعی شوخی و بیخیالی پاسخ داد که بله، حتی برگی از گلستان من هم هست.
بوی عنبر به مشام من دلخسته رسید
گفتم این بوی خوش از طرّه جانان منست
هوش مصنوعی: بوی خوش عنبر به من رسید و چون دلbroken بودم، فکر کردم که این عطر خوش از موهای محبوبم است.
دل عشّاق که در زلف بتان میبندند
شد یقینم که همه در خم چوگان منست
هوش مصنوعی: عاشقان دلهای خود را در زلفهای زیبای محبوبان گرفتار میکنند و این برای من مسلم شده است که همه آنها به نوعی در بازی و چرخش عشق من درگیر هستند.
سالها تا ز غم عشق تو سرگردانم
خود نگفتی که جهان بی سر و سامان منست
هوش مصنوعی: سالها درگیر غم عشق تو هستم و سردرگم به دور و برم نگاه میکنم، اما تو هرگز نگفتی که دنیا برای من بینظم و آشفته است.
خاطرم جمع نشد تا ز برم دور شدی
به غلط گوی که این جمع پریشان منست
هوش مصنوعی: نمیتوانم آرامشی پیدا کنم تا زمانی که تو از کنارم دور شدهای. نگو که این آشفتگی در ذهن من به خاطر مشکلات دیگر است.

جهان ملک خاتون