گنجور

شمارهٔ ۲۲۶

که می گوید که چشمش نرگسینست
که می گوید که زلفش عنبرینست
گیاهی را چه نسبت با دو چشمش
توان کردن دلم زان رو حزینست
دو ابرویش هلال عید خوانند
رخش را چون بگویم یاسمینست
چه نسبت زلف او با مشک و عنبر
که بوی او مرا دنیی و دینست
دو زلفش همچو شب بر روی خورشید
ز سر تا پا هزارش آفرنیست
به وصلم گر نوازد بهتر آنست
صلاح کار ما باری در اینست
مرا گویند ترک عشق او گوی
نمی یارم که یارم نازنینست
ز دل بیرون نیارم کرد مهرش
که عشقش در دلم نقش نگینست
جهان گشتم بسی در عشق رویش
مرا مهر رخ او دل گزینست
جفا بر من بسی کرد آن ستمگر
همانا گردش گردون برینست
نمی سوزد دلش بر حال زارم
چه چاره چونکه آن دل آهنینست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که می گوید که چشمش نرگسینست
که می گوید که زلفش عنبرینست
هوش مصنوعی: او می‌گوید چشمانش مانند گل نرگس زیبا و دل‌ربا هستند و زلف‌هایش بویی شبیه عطر عنبر دارند.
گیاهی را چه نسبت با دو چشمش
توان کردن دلم زان رو حزینست
هوش مصنوعی: دل من از این که گیاهی نتواند با دو چشمش ارتباط برقرار کند، غمگین و ناراحت است.
دو ابرویش هلال عید خوانند
رخش را چون بگویم یاسمینست
هوش مصنوعی: دو ابرویش به شکل هلال ماه عید است و چهره‌اش را نمی‌توان به راحتی با یاسمن مقایسه کرد.
چه نسبت زلف او با مشک و عنبر
که بوی او مرا دنیی و دینست
هوش مصنوعی: بوی زلف او چقدر با عطر مشک و عنبر ارتباط دارد که من بوی او را هم دنیایم و هم دینم می‌دانم.
دو زلفش همچو شب بر روی خورشید
ز سر تا پا هزارش آفرنیست
هوش مصنوعی: دو زلف او مانند شب است که روی خورشید را پوشانده و از سر تا پا، او را زیبا و دوست‌داشتنی ساخته است.
به وصلم گر نوازد بهتر آنست
صلاح کار ما باری در اینست
هوش مصنوعی: اگر محبوبم با مهربانی به من نزدیک شود، این برای ما بهتر است. در این مورد، بهری وجود دارد.
مرا گویند ترک عشق او گوی
نمی یارم که یارم نازنینست
هوش مصنوعی: مرا می‌گویند که از عشق او فاصله بگیرم، اما من نمی‌توانم این کار را انجام دهم، چون محبوبم بسیار عزیز و نازنین است.
ز دل بیرون نیارم کرد مهرش
که عشقش در دلم نقش نگینست
هوش مصنوعی: نمی‌توانم عشق او را از دل بیرون برانم، چرا که محبتی که به او دارم، مانند نگینی در قلبم جاودانه است.
جهان گشتم بسی در عشق رویش
مرا مهر رخ او دل گزینست
هوش مصنوعی: به سفرهای زیادی رفتم تا چهره زیبای او را ببینم، و مهر و محبت او به دل من نشسته است.
جفا بر من بسی کرد آن ستمگر
همانا گردش گردون برینست
هوش مصنوعی: او به من خیلی ظلم کرده است، ولی بدان که این وضعیت نتیجه‌ی چرخش روزگار است.
نمی سوزد دلش بر حال زارم
چه چاره چونکه آن دل آهنینست
هوش مصنوعی: دلش بر حالم نمی‌سوزد چون دلش از آهن ساخته شده و برای من چاره‌ای نیست.