گنجور

شمارهٔ ۲۱۳

آن روی نگویند مگر صورت جانست
و آن چشم نگویند مگر قوت روانست
وآن زلف نباشد مگر آن عنبر سار است
و آن لب نتوان گفت که از دیده نهانست
تشبیه به مه روی تو را چون بتوان کرد
وآن قدّ دلارای مگر سرو روانست
آنی تو سراسر که همه مایهٔ لطفی
در جان من این آتش عشق تو از آنست
عمریست که در حسرت یک لحظه وصالت
خون دلم از دیدهٔ غمدیده روانست
چون ترک غم عشق تو ای دوست بگویم
تا جان بودم در تن و تا سعی و توانست
مشکل همه اینست که آن دلبر بی مهر
با ما به زبانست و دلش با دگرانست
ای دوست چو بوسیدن پایت نتوانم
از دور دعای منت آخر چه زیانست
بوی سر زلفین توأم مایه روحست
لعل لب شیرین تواَم قوّت جانست
ای دل غم ایام بگو چند توان خورد
بسیار مخور غصّه که عالم گذرانست
نومید نشاید که کنی بندهٔ خود را
بر لطف تو امّید مرا هر دو جهانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن روی نگویند مگر صورت جانست
و آن چشم نگویند مگر قوت روانست
هوش مصنوعی: چهره زیبا تنها ظاهر را نمایش می‌دهد و آن چشم‌ها نشانه‌ای از عمق روح و زندگی درون فرد هستند.
وآن زلف نباشد مگر آن عنبر سار است
و آن لب نتوان گفت که از دیده نهانست
هوش مصنوعی: زلفی که می‌بینی جز عطر خوشی نیست و لب‌هایش را نمی‌توان به راحتی از نظر دور دانست.
تشبیه به مه روی تو را چون بتوان کرد
وآن قدّ دلارای مگر سرو روانست
هوش مصنوعی: تشبیه زیبایی صورت تو به ماه، کار آسانی نیست، چون تو آنقدر زیبا هستی که حتی قد تو را هم می‌توان به سروهای خوش‌قد و قامت تشبیه کرد.
آنی تو سراسر که همه مایهٔ لطفی
در جان من این آتش عشق تو از آنست
هوش مصنوعی: تو در همه جا حضور داری و مهربانی تو منبعی از لطف برای جان من است. این عشق تو است که در دل من شعله ور شده.
عمریست که در حسرت یک لحظه وصالت
خون دلم از دیدهٔ غمدیده روانست
هوش مصنوعی: سالیان طولانی است که به خاطر یک لحظه ملاقات تو، قلب شکسته‌ام از چشمانم اشک می‌ریزد.
چون ترک غم عشق تو ای دوست بگویم
تا جان بودم در تن و تا سعی و توانست
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان در بدنم باشد و تلاش و توانایی داشته باشم، به تو می‌گویم که غم عشق تو را ترک کرده‌ام، ای دوست.
مشکل همه اینست که آن دلبر بی مهر
با ما به زبانست و دلش با دگرانست
هوش مصنوعی: مشکل همه این است که آن معشوق سرد و بی‌محبت، ظاهراً با ما حرف می‌زند، اما در واقع دلش متعلق به دیگران است.
ای دوست چو بوسیدن پایت نتوانم
از دور دعای منت آخر چه زیانست
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر نتوانم پایت را ببوسم، از دور دعای تو را می‌کنم. در این صورت، چه ضرری دارد؟
بوی سر زلفین توأم مایه روحست
لعل لب شیرین تواَم قوّت جانست
هوش مصنوعی: بوی موهای تو روح من را تازه می‌کند و طعم شیرین لبت انرژی و قوتی برای جانم به ارمغان می‌آورد.
ای دل غم ایام بگو چند توان خورد
بسیار مخور غصّه که عالم گذرانست
هوش مصنوعی: ای دل، در مورد غم روزگار بگو که چقدر می‌توانی تحمل کنی. زیاد بر خود غصه نخور، چرا که دنیا موقتی و گذراست.
نومید نشاید که کنی بندهٔ خود را
بر لطف تو امّید مرا هر دو جهانست
هوش مصنوعی: نباید ناامید شد و به لطف تو امید دارم که هر دو دنیا در دست توست.