گنجور

شمارهٔ ۲۱۲

سر من در غم سودای تو بی سامانست
درد من در غم هجران تو بی درمانست
دل اگر بردی و بازم ندهی نیست عجب
کار دل سهل بود لیک سخن در جانست
گر به وصلم بنوازی چه شود ای دلبر
سایهٔ لطف عمیم تو به بسیارانست
تو به خواب خوش و فارغ ز دل سوختگان
که همه شب به سر کوی تو صد افغانست
بار بسیار از ایام مرا هست به دل
لیک بار غم هجر تو مرا بار آنست
گرچه در پیش دلم عشق تو بس جان‌سوزست
مشکل آنست که پیشت غم ما آسانست
خبرت نیست نگارا تو که از شدّت هجر
خون دل در غمت از دیدهٔ ما بارانست
ز جفای تو شدم گرد جهان سرگردان
تو وفا کن که وفا عادت دلدارانست
چه غمت گر چو من و صد نبود در عالم
زآنکه با هجر رخت ساخته، غمخوارانست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر من در غم سودای تو بی سامانست
درد من در غم هجران تو بی درمانست
هوش مصنوعی: دلم به خاطر عشق تو آشفته و بی‌قرار است و ناراحتی من به خاطر دوری از تو هیچ درمانی ندارد.
دل اگر بردی و بازم ندهی نیست عجب
کار دل سهل بود لیک سخن در جانست
هوش مصنوعی: اگر دل مرا بردی و دوباره به من ندهی، جای تعجبی نیست. کار دل آسان است، اما کلام بر جان انسان تأثیر عمیق‌تری دارد.
گر به وصلم بنوازی چه شود ای دلبر
سایهٔ لطف عمیم تو به بسیارانست
هوش مصنوعی: اگر تو به من محبت کنی، ای معشوق، چه خواهد شد؟ سایه‌ی لطف و رحمت تو بر بسیاری گسترده است.
تو به خواب خوش و فارغ ز دل سوختگان
که همه شب به سر کوی تو صد افغانست
هوش مصنوعی: تو در خواب خوشی به سر می‌بری و از دل‌های سوخته غافلی، در حالی که تمام شب در کوی تو، بی‌قراری و ناله‌های فراوانی به گوش می‌رسد.
بار بسیار از ایام مرا هست به دل
لیک بار غم هجر تو مرا بار آنست
هوش مصنوعی: من در دل خود بار زیادی از روزها را حس می‌کنم، اما آنچه که واقعاً بر دوش من سنگینی می‌کند، غم جدایی توست.
گرچه در پیش دلم عشق تو بس جان‌سوزست
مشکل آنست که پیشت غم ما آسانست
هوش مصنوعی: اگرچه عشق تو در دل من بسیار آتشین و جان سوز است، اما مشکل اینجاست که در حضور تو، غم و اندوه ما به راحتی فراموش می‌شود.
خبرت نیست نگارا تو که از شدّت هجر
خون دل در غمت از دیدهٔ ما بارانست
هوش مصنوعی: خبر نداری ای محبوب که به خاطر شدت دوری‌ات، خون دل ما از شدت غم در چشمان‌مان چون بارانی روان است.
ز جفای تو شدم گرد جهان سرگردان
تو وفا کن که وفا عادت دلدارانست
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌وفایی و ظلم تو به این سو و آن سو می‌روم و در بلاتکلیفی به سر می‌برم. اما تو ای محبوب، وفا کن چون وفا کردن ویژگی و عادت دلبران و عاشقان است.
چه غمت گر چو من و صد نبود در عالم
زآنکه با هجر رخت ساخته، غمخوارانست
هوش مصنوعی: نگران نباش، حتی اگر در این دنیا کسی به اندازه من غمگین نباشد، چون من با جدایی تو کنار آمده‌ام و دوستی‌ها و غم‌خوارانی دارم که به من آرامش می‌بخشند.