شمارهٔ ۲۰۸
دیدهام در رخ جان پرور تو حیرانست
زآنکه حسن رخت امروز دو صد چندانست
خستهٔ روز فراقت شدهام مسکین من
که بیا لعل شکرخای تواَش درمانست
صبح وصل تو ندیدیم و بشد عمر در آن
مگر ای دوست شب هجر تو بی پایانست
دیدهٔ بخت من غمزدهٔ شوریده
سالها تا ز غم عشق رُخت گریانست
مهر رخسار چو خورشید تو اندر دل ما
به سر و جان تو سوگند که صد چندانست
مدّتی تا به هوای قد آن سرو بلند
مرغ جانم به سر کوی تو در طیرانست
دادم امروز بده از شب وصلت زیراک
خانهٔ عمر من از جور جهان ویرانست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیدهام در رخ جان پرور تو حیرانست
زآنکه حسن رخت امروز دو صد چندانست
هوش مصنوعی: چشمانم به زیباییهای تو خیره ماندهاند چون زیبایی چهرهات امروز به شدت چند برابر شده است.
خستهٔ روز فراقت شدهام مسکین من
که بیا لعل شکرخای تواَش درمانست
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو خسته و درمانده شدهام، ای مسکین من! بیایی که لبهای شیرین تو میتواند تسکینم دهد.
صبح وصل تو ندیدیم و بشد عمر در آن
مگر ای دوست شب هجر تو بی پایانست
هوش مصنوعی: ما صبح وصالت را ندیدیم و عمرمان درگذشت. مگر اینکه ای دوست، شب جدایی تو به پایان نمیرسد.
دیدهٔ بخت من غمزدهٔ شوریده
سالها تا ز غم عشق رُخت گریانست
هوش مصنوعی: چشم خوشبختی من سالهاست که از شدت غم و اندوه به حالتی آشفته درآمده و به خاطر اشکهای عشق، همیشه غمگین و گریان است.
مهر رخسار چو خورشید تو اندر دل ما
به سر و جان تو سوگند که صد چندانست
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات مانند خورشید در دل ما تابان است و به جان تو سوگند که این عشق و محبت چند برابر بیشتر از آن چیزی است که به نظر میآید.
مدّتی تا به هوای قد آن سرو بلند
مرغ جانم به سر کوی تو در طیرانست
هوش مصنوعی: مدتی است که به خاطر زیبایی و قامت بلند تو، روح من همیشه در حال پرواز به سوی توست.
دادم امروز بده از شب وصلت زیراک
خانهٔ عمر من از جور جهان ویرانست
هوش مصنوعی: امروز تمام خواستههای خود را به تو میدهم تا از شب وصال تو بهرهمند شوم، زیرا زندگیام به خاطر سختیهای دنیا نابود شده است.

جهان ملک خاتون