شمارهٔ ۲۰۷
گفتم به چمن قامت آن سرو روانست
گفتا که روانش نتوان گفت که جانست
زنهار مپندار که در شدّت هجران
یک لحظه مرا بی رخ تو صبر و توانست
خاک من دلداده به باد غم او شد
کاتش به دل ما ز لب دوست نهانست
سرتاسر عالم همه اینست چو دیدم
وآن شوخ جفا جوی همانست همانست
تیر غم هجرش بگذشت از سپر جان
در عهد بسی سُست ولی سخت کمانست
گشتیم گدای سر کویش به حقیقت
زان روی که او پادشه هر دو جهانست
ما جان به غم عشق سپردیم ولیکن
جانا چه توان کرد دلت با دگرانست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم به چمن قامت آن سرو روانست
گفتا که روانش نتوان گفت که جانست
هوش مصنوعی: گفتم به باغ، قامت آن درخت بلند زیباست. جواب دادند که این قد و قامت فقط تماشایی نیست، بلکه روح و جان دارد.
زنهار مپندار که در شدّت هجران
یک لحظه مرا بی رخ تو صبر و توانست
هوش مصنوعی: هرگز گمان نکن که در سختی و دوری از تو، یک لحظه هم بدون چهرهات قادر به صبر و تحمل هستم.
خاک من دلداده به باد غم او شد
کاتش به دل ما ز لب دوست نهانست
هوش مصنوعی: زمین من به خاطر عشق و غم او دچار دگرگونی شده، مانند آتشی که در دل ما از لبهای دوست پنهان است.
سرتاسر عالم همه اینست چو دیدم
وآن شوخ جفا جوی همانست همانست
هوش مصنوعی: در تمام دنیا فقط همین یک چیز وجود دارد، وقتی بهنظر میآید که من آن شوخی و بیرحمی را درک کردهام، همان است و همان است.
تیر غم هجرش بگذشت از سپر جان
در عهد بسی سُست ولی سخت کمانست
هوش مصنوعی: درد و اندوه جدایی او از جانم نفوذ کرده و با اینکه در زمانهای گذشته این احساسات ضعیف به نظر میرسیدند، اما اکنون به شدت و قویتر شدهاند.
گشتیم گدای سر کویش به حقیقت
زان روی که او پادشه هر دو جهانست
هوش مصنوعی: ما در کنار کوی تو به گدایی مشغول بودیم، زیرا واقعاً میدانیم که تو پادشاه هر دو جهان هستی.
ما جان به غم عشق سپردیم ولیکن
جانا چه توان کرد دلت با دگرانست
هوش مصنوعی: ما با دلاندوه عشق، جان خود را فدای عشق کردیم، اما ای محبوب، چه میتوان کرد وقتی که دل تو با دیگران است؟

جهان ملک خاتون