شمارهٔ ۲۰۶
دیگر دلم از دست تو فریاد زنانست
دل بردی و بیچاره کنون در غم جانست
دل بردی و جان در صدف هجر نهادی
مشکل که تو را میل به سوی دگرانست
بازآی و به سرچشمهٔ جانم گذری کن
در دیدهٔ ما جای چنان سرو روانست
نرخ زر و گوهر شده ارزان ز غم هجر
بر روی چو زر اشک چو سیماب روانست
من قالب بی روحم و جان از بر ما دور
زیرا که مرا جان و دل آن روح و روانست
آن دست که در گردن دلدار حمایل
بودیم کنون بر دلم از غصه زنانست
هر مرد که او گشت گرفتار بلایی
زنهار یقین دان که ز کردار زنانست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیگر دلم از دست تو فریاد زنانست
دل بردی و بیچاره کنون در غم جانست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو از شدت اندوه و ناراحتی به فریاد درآورده است. تو قلبم را بردی و حالا من بیچاره و غمگین هستم.
دل بردی و جان در صدف هجر نهادی
مشکل که تو را میل به سوی دگرانست
هوش مصنوعی: تو دل مرا بردی و جانم را در گنجینه دوری از خودت گذاشتی. حالا این مشکل است که تو تمایل به دیگران داری.
بازآی و به سرچشمهٔ جانم گذری کن
در دیدهٔ ما جای چنان سرو روانست
هوش مصنوعی: برگرد و به من نزدیک شو، در چشمان من جایی برای تو هست که به مانند درختی سرزنده و باطراوت است.
نرخ زر و گوهر شده ارزان ز غم هجر
بر روی چو زر اشک چو سیماب روانست
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی، قیمت طلا و جواهر کاهش یافته است و بر چهرهام اشکها مثل جیوه روان شدهاند.
من قالب بی روحم و جان از بر ما دور
زیرا که مرا جان و دل آن روح و روانست
هوش مصنوعی: من بدون روح و زندگیام و جانم از من دور است، چون روح و جانی که دارم، در واقع از آن کسی دیگر است.
آن دست که در گردن دلدار حمایل
بودیم کنون بر دلم از غصه زنانست
هوش مصنوعی: دستی که زمانی دور گردن محبوب آویزان بود، اکنون به خاطر اندوه بر دل من میزند.
هر مرد که او گشت گرفتار بلایی
زنهار یقین دان که ز کردار زنانست
هوش مصنوعی: هر مردی که به نوعی دچار مشکل یا گرفتاری میشود، باید مطمئن باشد که این مشکل ناشی از رفتارهای زنان است.

جهان ملک خاتون