گنجور

شمارهٔ ۲۰

به دوش برمفکن آن دو زلف مشکین را
مکش به تیغ جفا عاشقان مسکین را
چه باشد ار به شب وصل شاد گردانی
ز لطف خاطر، بیچارگان غمگین را
ز غبن عنبر سارا چو موم بگدازد
اگر تو باز گشایی دو زلف پرچین را
به رنگ و بوی چنین گر به بوستان گذری
خجل کنی به چمن ارغوان و نسرین را
مشام جان و جهانی یقین برآساید
اگر به شانه زنی زلف عنبرآگین را
چه کرده ام گنهی در جهان بگو با تو
بجز وفا که کمر بسته ای چنین کین را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دوش برمفکن آن دو زلف مشکین را
مکش به تیغ جفا عاشقان مسکین را
هوش مصنوعی: بگذار آن دو زلف مشکی را از دوشم بیندازم، نزن به دل عاشقانی که بی‌پناه‌اند.
چه باشد ار به شب وصل شاد گردانی
ز لطف خاطر، بیچارگان غمگین را
هوش مصنوعی: اگر تو به شب وصال موجب شادی و خوشحالی شوی، از لطف خودت، برای بیچارگان غمگین چه مشکلی پیش می‌آید؟
ز غبن عنبر سارا چو موم بگدازد
اگر تو باز گشایی دو زلف پرچین را
هوش مصنوعی: چشم‌های سارا مانند عطر عنبر است که وقتی به او نزدیک می‌شوی، ذوب می‌شود و تسلیم می‌شود. اگر تو دوباره دو گیسوی زیبای او را باز کنی، زیبایی و جذابیت او بیشتر خواهد شد.
به رنگ و بوی چنین گر به بوستان گذری
خجل کنی به چمن ارغوان و نسرین را
هوش مصنوعی: اگر با رنگ و بوی دل‌انگیز به گلستان بروی، از گل‌های ارغوان و نسرین شرمنده خواهی شد.
مشام جان و جهانی یقین برآساید
اگر به شانه زنی زلف عنبرآگین را
هوش مصنوعی: اگر با شانه‌ای زلف‌های عطرآگین را بآرایی، روح و جانم در آسایش کامل قرار می‌گیرد.
چه کرده ام گنهی در جهان بگو با تو
بجز وفا که کمر بسته ای چنین کین را
هوش مصنوعی: من در این دنیا چه گناهی کرده‌ام که تو بجز وفاداری، با من چنین رفتاری می‌کنی؟