شمارهٔ ۱۹۷
دلا در جهان شادمانی کمست
نصیب تو باری ز عالم غمست
مخور غم برو بیش از این شاد باش
که کار جهان سر به سر یک دمست
غم دل بگو با که گویم دمی
بجز باد کاو پیش تو محرمست
چو محراب ابروی تو پشت دل
ز بار فراق تو دایم خمست
اگر یادت از من نیامد دمی
غم دوست باری مرا همدمست
دل خستهٔ من ز درد فراق
چو زلفت پراکنده و در همست
نگشتم به سور وصال تو شاد
ز هجران رویت مرا ماتمست
گذاری به ما گر کنی دور نیست
کز آب دو چشمم جهان در نمست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلا در جهان شادمانی کمست
نصیب تو باری ز عالم غمست
هوش مصنوعی: ای دل، در این جهان خوشی های کمی وجود دارد، بنابراین نصیب تو فقط غم و اندوه است.
مخور غم برو بیش از این شاد باش
که کار جهان سر به سر یک دمست
هوش مصنوعی: نگران نباش و فراتر از این، شاد باش، زیرا همه امور دنیا فقط به لحظهای بستگی دارد که در حال حاضر سپری میشود.
غم دل بگو با که گویم دمی
بجز باد کاو پیش تو محرمست
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل را با کسی بگویم که بتواند آن را درک کند و تو تنها کسی هستی که در این لحظه به رازهایم آگاه هستی.
چو محراب ابروی تو پشت دل
ز بار فراق تو دایم خمست
هوش مصنوعی: به شکلی که ابروی تو شبیه محراب است، دل من به خاطر دوری تو همیشه خمیده و شکسته است.
اگر یادت از من نیامد دمی
غم دوست باری مرا همدمست
هوش مصنوعی: اگر در فکر تو یاد من نیاید، من به خاطر دوست خودم را تسلیم غم نمیکنم، زیرا او همیشه در کنارم است.
دل خستهٔ من ز درد فراق
چو زلفت پراکنده و در همست
هوش مصنوعی: دل خستهی من از عذاب دوری تو مانند موهای پخش و درهم است.
نگشتم به سور وصال تو شاد
ز هجران رویت مرا ماتمست
هوش مصنوعی: من به خاطر دیدن تو خوشحال نشدهام و دوری تو برایم همچون عزا و ماتم است.
گذاری به ما گر کنی دور نیست
کز آب دو چشمم جهان در نمست
هوش مصنوعی: اگر لحظهای به ما توجه کنی، دور از دسترس نیست که از اشکهای چشمانم، جهانی از زیبایی و احساس پدید آید.

جهان ملک خاتون