گنجور

شمارهٔ ۱۹۵

رخ زیباش مهتابی تمامست
دو زلفش را به رخ تابی تمامست
دو چشم سرخوشش مستست و مخمور
به سرمستی ورا خوابی تمامست
دل مسکین ما را در ره عشق
به جان تو که اسبابی تمامست
بسی بابست اندر عشقبازی
به وصل تو مرا بابی تمامست
دلم عاشق بدو، مهرش به سر بار
گل نم دیده را آبی تمامست
غریق ورطهٔ دریای هجران
کجا یابد که پایابی تمامست
نیاز من به کویش هست بسیار
خم ابروش محرابی تمامست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ زیباش مهتابی تمامست
دو زلفش را به رخ تابی تمامست
هوش مصنوعی: روشنایی و زیبایی چهره‌اش مثل نور ماه است و دو زلفش به اندازه‌ای زیبا و جذاب است که تمام زیبایی او را تکمیل می‌کند.
دو چشم سرخوشش مستست و مخمور
به سرمستی ورا خوابی تمامست
هوش مصنوعی: چشم‌های شاد او مست و خوشحال هستند و در حالت سرخوشی به سر می‌برند، در حالی که به خاطر آن شادمانی، خوابش گرفته است.
دل مسکین ما را در ره عشق
به جان تو که اسبابی تمامست
هوش مصنوعی: دل ساده و بی‌پناه ما در مسیر عشق به توست، که تو تمام امکانات و اسباب را داری.
بسی بابست اندر عشقبازی
به وصل تو مرا بابی تمامست
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و محبت، راه‌های زیادی وجود دارد، اما برای رسیدن به تو، همه آن‌ها به سرانجام می‌رسد و تکمیل می‌شود.
دلم عاشق بدو، مهرش به سر بار
گل نم دیده را آبی تمامست
هوش مصنوعی: دل من به عشق او مشغول است، و محبتش مانند چشمه‌ای زلال و آرامش‌بخش است که به زندگی‌ام رنگ و معنا می‌بخشد.
غریق ورطهٔ دریای هجران
کجا یابد که پایابی تمامست
هوش مصنوعی: کسی که در عمق احساسات جدایی غرق شده، چگونه می‌تواند امیدی به نجات داشته باشد، زیرا این وضعیت بی‌پایان به نظر می‌رسد.
نیاز من به کویش هست بسیار
خم ابروش محرابی تمامست
هوش مصنوعی: من بسیار به حضور و محبت تو نیازمندم، همچنان که قوس ابروی تو به عنوان یک محراب، همه چیز را در خود جای داده است.