گنجور

شمارهٔ ۱۹۴

در سینهٔ من مهر تو ای ماه تمامست
دل را لب جان پرور تو غایت کامست
بی نرگس مست تو مرا کار خرابست
بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
تنها نه من خسته به دام تو اسیرم
آن دل که گرفتار غمت نیست کدامست
سودای وصال تو همی پختم و دل گفت
این خام طمع بر سر اندیشهٔ خامست
هرچند که ماه فلک از مهر منیر است
زیبا رخ چون ماه تو را مهر غلامست
گفتند چه خواهد دلت از دنیی و عقبی
دل گفت مرا وصل دلارام تمامست
هرکس به جهان کام و مرادی طلبیدند
ما را به جهان جز غم روی تو حرامست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در سینهٔ من مهر تو ای ماه تمامست
دل را لب جان پرور تو غایت کامست
هوش مصنوعی: در دل من عشق تو به اندازه‌ی یک ماه کامل است و روح و جانم را تنها با عشق تو سیراب می‌کند.
بی نرگس مست تو مرا کار خرابست
بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
هوش مصنوعی: بدون عطر و زیبایی تو، حال من خراب است. با موهایی که همچون شب تاریکند، روز من هم مانند شب تاریک می‌گذرد.
تنها نه من خسته به دام تو اسیرم
آن دل که گرفتار غمت نیست کدامست
هوش مصنوعی: من تنها نیستم که از عشق تو خسته‌ام، بلکه دل‌هایی که از غم تو متاثر نیستند، دیگر چه دل‌هایی هستند؟
سودای وصال تو همی پختم و دل گفت
این خام طمع بر سر اندیشهٔ خامست
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی رسیدن به تو را در دل داشتم، اما دلم به من گفت که این خواسته، یک خیال بی‌اساس و خام است که از اندیشه ناپخته‌ام ناشی می‌شود.
هرچند که ماه فلک از مهر منیر است
زیبا رخ چون ماه تو را مهر غلامست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ماه در آسمان زیبایی خاصی دارد، اما زیبایی چهره‌ات آن‌قدر دلربا و خیره‌کننده است که مانند ماه به آن عشق و ارادت دارم.
گفتند چه خواهد دلت از دنیی و عقبی
دل گفت مرا وصل دلارام تمامست
هوش مصنوعی: گفتند که خواسته‌ات از دنیا و آخرت چیست، دل جواب داد که تنها وصال معشوق برایم کافی است.
هرکس به جهان کام و مرادی طلبیدند
ما را به جهان جز غم روی تو حرامست
هوش مصنوعی: هر کسی که در پی لذت و خواسته‌های دنیوی است، باید بداند تنها چیزی که برای ما در این دنیا جایز و مجاز نیست، غم دوری از توست.