گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

جهانی بی سر و بی پای عشقست
میان غوطهٔ دریای عشقست
چو بلبل در سرابستان مهرش
زبان جان ما گویای عشقست
گه و بی‌گه دل من در تکاپوی
ز جان ای جان من جویای عشقست
خیاط عشق یارم جامهٔ جان
بُریده نیک بر بالای عشقست
دماغ جان من از بوی زلفش
همیشه سر به سر سودای عشقست
دو چشمش دست بر یغما برآورد
به عالم غارت و یغمای عشقست
شدم سودایی عشق جمالت
خوشا آنکس که او رسوای عشقست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهانی بی سر و بی پای عشقست
میان غوطهٔ دریای عشقست
هوش مصنوعی: عشق در دنیا هیچ سر و پای مشخصی ندارد و مانند یک دریاست که همه چیز را در خود غرق کرده است.
چو بلبل در سرابستان مهرش
زبان جان ما گویای عشقست
هوش مصنوعی: بلبل در سرابستان، به زیبایی و عشق سخن می‌گوید و زبانش نشان‌دهنده عشق و محبت ماست.
گه و بی‌گه دل من در تکاپوی
ز جان ای جان من جویای عشقست
هوش مصنوعی: دل من گاه و بی‌گاه در تلاش است و از جانم، ای جان من، در پی عشق است.
خیاط عشق یارم جامهٔ جان
بُریده نیک بر بالای عشقست
هوش مصنوعی: دوست من، خیاط عشق است و جامه‌ای که برای جانم دوخته، زیبایی‌اش بر بالای عشق قرار دارد.
دماغ جان من از بوی زلفش
همیشه سر به سر سودای عشقست
هوش مصنوعی: بوی زلف او همیشه باعث مشغولیت و شوق عاشقانه‌ام می‌شود.
دو چشمش دست بر یغما برآورد
به عالم غارت و یغمای عشقست
هوش مصنوعی: دو چشم او مانند دزدی است که به عالم عشق حمله می‌کند و همه چیز را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.
شدم سودایی عشق جمالت
خوشا آنکس که او رسوای عشقست
هوش مصنوعی: من دیوانه زیبایی‌هایت شدم و خوش به حال کسی که به خاطر عشق تو رسوا شده است.