شمارهٔ ۱۷۹
جهان گر سر به سر بستان و باغست
مرا با رویش از عالم فراغست
به زلفش مشک را تشبیه کردم
بگفتا آن ز سودای دماغست
به هجران صبر نتوانم که وصلش
تنم را جان و چشمم را چراغست
ز وصلم مرهمی نه بر دل ای دوست
کهم از هجران تو بر سینه داغست
مرا در درد هجران ای دلارام
مسلمانان چه جای باغ و راغست
کنون در گلستان وصلم ای جان
به جای بلبل شوریده زاغست
ز دست جور چرخ نامساعد
کنون طوطی گرفتار کلاغست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان گر سر به سر بستان و باغست
مرا با رویش از عالم فراغست
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان پر از باغ و بستان باشد، من با چهرهای شاداب و زیبا از آنها جدا هستم و به حالت بیخیالی زندگی میکنم.
به زلفش مشک را تشبیه کردم
بگفتا آن ز سودای دماغست
هوش مصنوعی: من زلف او را به مشک تشبیه کردم، او گفت که این شباهت به خاطر خیالاتی است که در ذهن من وجود دارد.
به هجران صبر نتوانم که وصلش
تنم را جان و چشمم را چراغست
هوش مصنوعی: درد دوری او را نمیتوانم تحمل کنم، زیرا وجودش برای تنم همچون جان و روشنایی چشمانم است.
ز وصلم مرهمی نه بر دل ای دوست
کهم از هجران تو بر سینه داغست
هوش مصنوعی: نزدیکی من به تو هیچ دارویی برای دل من نیست، ای دوست؛ درد دل من از دوری تو بیشتر از این است.
مرا در درد هجران ای دلارام
مسلمانان چه جای باغ و راغست
هوش مصنوعی: ای دلبر عزیز، در این درد فراق چه جایی برای باغ و گل و greenery وجود دارد؟
کنون در گلستان وصلم ای جان
به جای بلبل شوریده زاغست
هوش مصنوعی: اکنون در باغ وصال تو، ای جان، به جای بلبل شاداب، زاغ غمگینی هستم.
ز دست جور چرخ نامساعد
کنون طوطی گرفتار کلاغست
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی نشان میدهد که بر اثر مشکلات و سختیهای زندگی، موجودی چون طوطی، که نماد زیبایی و خوشگویی است، به دردسر افتاده و در چنگال کلاغ، که نماد بدی و تلخی است، گرفتار شده است. در واقع، سختیها و شرایط ناپسند زندگی به او آسیب رسانده و او را از حالت طبیعی و شاداب خود دور کرده است.

جهان ملک خاتون