گنجور

شمارهٔ ۱۷۶

بُستان و ماهتاب و لب آب بس خوشست
بر بانگ بلبلان، سحری خواب بس خوشست
خون دلم چو چشم دلارام پُر ز جوش
از لعل دوست شربت عنّاب بس خوشست
در تاب رفت زلف تو از آتش رُخَت
وآن زلف دلفریب تو پُر تاب بس خوشست
از روشنی روی تو مهتاب خون گرفت
در ظلمت دو زلف تو مهتاب بس خوشست
کج کرده‌ای کمان دو ابرو به تاب من
پیوسته ابروان تو در تاب بس خوشست
آن را که قبله روی چو خورشید خاورست
طاق دو ابروانش به محراب بس خوشست
لعل تو گفت کام جهان می‌دهم شبی
گر گوید او سخن هم ازین باب بس خوشست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بُستان و ماهتاب و لب آب بس خوشست
بر بانگ بلبلان، سحری خواب بس خوشست
هوش مصنوعی: در باغ و کنار آب، زیر نور ماه، با صدای خوش بلبل‌ها، لحظات سحرگاهی و خواب بسیار لذت‌بخش است.
خون دلم چو چشم دلارام پُر ز جوش
از لعل دوست شربت عنّاب بس خوشست
هوش مصنوعی: دل من مانند چشم محبوب پر از خون است و هر دو به شدت می‌جوشند. نوشیدنی بهشتی و دلپذیر، همانند شربت عناب، به لطف دوست حس می‌شود.
در تاب رفت زلف تو از آتش رُخَت
وآن زلف دلفریب تو پُر تاب بس خوشست
هوش مصنوعی: زلف‌های دلربای تو در آتش زیبایی‌ات می‌تپد و این زلف‌های دلنشین تو به طرز شگفت‌انگیزی رها شده است.
از روشنی روی تو مهتاب خون گرفت
در ظلمت دو زلف تو مهتاب بس خوشست
هوش مصنوعی: روشنایی چهره تو آن‌قدر زیاد است که مهتاب از آن شرمنده و غمدیده شده، و در سایه‌های تاریک موهای تو، زیبایی ماه به چشم می‌آید.
کج کرده‌ای کمان دو ابرو به تاب من
پیوسته ابروان تو در تاب بس خوشست
هوش مصنوعی: چشم‌هایت با انحنای زیبای ابروانت مرا مجذوب کرده و این حالت باعث شده که زیبایی خاصی به تو ببخشد.
آن را که قبله روی چو خورشید خاورست
طاق دو ابروانش به محراب بس خوشست
هوش مصنوعی: آن کسی که چهره‌اش مانند خورشید از سمت شرق می‌تابد، ابروهایش همچون طاقی زیبا در محراب اند.
لعل تو گفت کام جهان می‌دهم شبی
گر گوید او سخن هم ازین باب بس خوشست
هوش مصنوعی: چشم تو مانند لعل است که می‌تواند شادی و خوشی را به دنیا هدیه دهد. اگر شب بخواهد، می‌تواند با کلامش زیبایی‌ها و لذت‌ها را به تصویر بکشد و این بسیار دلپذیر است.