گنجور

شمارهٔ ۱۷۵

ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست
هرچند تو را با من مسکین سر نازست
حال دل خود با که بگویم بجز از باد
کاو سوختگان را به کرم محرم رازست
احوال دل سوخته هم باد بگوید
کاین دیده همه شب ز غم عشق تو بازست
ورنه که رساند ز من خسته پیامی
کاین غمزده از هجر تو در سوز و گدازست
محمود تویی من چو ایازم به حقیقت
محمود ببین نیک که مخدوم ایازست
آخر ز چه بر ما ستم و جور کنی بیش
درگاه جهانبان به علی رغم تو بازست
نومید ز درگاه تو باری نتوان شد
کالطاف جهانگیر تو بس بنده نوازست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را به قد سرو تو ای دوست نیازست
هرچند تو را با من مسکین سر نازست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، ما به زیبایی و قامت بلند تو نیازمندیم، هرچند که تو به خاطر ناز و کرامت خود، ما را نادیده می‌گیری.
حال دل خود با که بگویم بجز از باد
کاو سوختگان را به کرم محرم رازست
هوش مصنوعی: حالم را با چه کسی بگویم، جز با بادی که راز دل سوزان‌ها را می‌داند و به آنان رحم می‌کند.
احوال دل سوخته هم باد بگوید
کاین دیده همه شب ز غم عشق تو بازست
هوش مصنوعی: دل شکسته‌ام را به باد بسپر که او می‌داند چقدر این چشم‌ها به خاطر عشق تو در تمام شب‌ها بیدار بوده‌اند.
ورنه که رساند ز من خسته پیامی
کاین غمزده از هجر تو در سوز و گدازست
هوش مصنوعی: اگر کسی پیام من را به تو برساند، باید بدانی که این دل غمگین از دوری‌ات در حال سوختن و رنج کشیدن است.
محمود تویی من چو ایازم به حقیقت
محمود ببین نیک که مخدوم ایازست
هوش مصنوعی: محمود تویی و من مانند ایاز، خدمتگزار تو هستم. پس خوب نگاه کن که ایاز در حقیقت خدمتکار محمود است.
آخر ز چه بر ما ستم و جور کنی بیش
درگاه جهانبان به علی رغم تو بازست
هوش مصنوعی: چرا تو بر ما ستم و ظلم بیشتری روا می‌داری، در حالی که دربَندِ این جهان به درستی به نفع علی باز خواهد بود؟
نومید ز درگاه تو باری نتوان شد
کالطاف جهانگیر تو بس بنده نوازست
هوش مصنوعی: نمی‌توان از رحمت و لطف تو ناامید شد، زیرا مهربانی و کرامت تو به اندازه‌ای است که هر بنده‌ای را در آغوش می‌گیرد.