شمارهٔ ۱۷
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا
چند بفریبی به تقریر و به تحریرم دگر
این چنین نادان نِیَم آخر تو می دانی مرا
شاهبازِ وصل ما در دست تو قدری نداشت
کز هوا در دامت آوردی به آسانی مرا
ز آتش دل همچو خاکم چند بر بادم دهی
وز دو دیده در میان آب بنشانی مرا
من هم اوّل روز دانستم که در سودای تو
حاصلی دیگر نباشد جز پریشانی مرا
خاک ره گشتم که آویزم مگر در دامنت
تا به کی جانا چو گَرد از دامن افشانی مرا
دردم از حد رفت بنشین یک دم ای جان و جهان
کاندر این دردم تو درمانی تو درمانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا
هوش مصنوعی: مثل یک نامه، من را به دور خود میپیچی؛ تا کی میخواهی مرا مثل یک قلم به بغل سر بگردانی؟
چند بفریبی به تقریر و به تحریرم دگر
این چنین نادان نِیَم آخر تو می دانی مرا
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی مرا با حرفهای قشنگ و فریبنده به اشتباه بیندازی؟ دیگر اینگونه نمیتوانی. تو خوب میدانی که من چه کسی هستم.
شاهبازِ وصل ما در دست تو قدری نداشت
کز هوا در دامت آوردی به آسانی مرا
هوش مصنوعی: پرنده بزرگ وصل ما، در دستان تو ارزشی نداشت، زیرا به سادگی مرا از آسمان به دام انداختی.
ز آتش دل همچو خاکم چند بر بادم دهی
وز دو دیده در میان آب بنشانی مرا
هوش مصنوعی: از آتش دل خود مانند خاکی هستم که چه زمانی میتوانی مرا به باد بسپاری و از آن دو چشمان، در آب بنشانیام.
من هم اوّل روز دانستم که در سودای تو
حاصلی دیگر نباشد جز پریشانی مرا
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا فهمیدم که در آرزوی تو چیزی جز پریشانی برای من به ارمغان نخواهد آورد.
خاک ره گشتم که آویزم مگر در دامنت
تا به کی جانا چو گَرد از دامن افشانی مرا
هوش مصنوعی: من مانند گرد خاکی هستم که فقط میخواهم به دامن تو آویزان شوم. ای جانا، تا چه زمانی باید مانند گرد و غبار از دامن تو ریخته شوم؟
دردم از حد رفت بنشین یک دم ای جان و جهان
کاندر این دردم تو درمانی تو درمانی مرا
هوش مصنوعی: درد من به اندازهای زیاد شده که لازم است لحظهای در کنارم باشی. ای محبوب و هستیام، تو تنها کسی هستی که میتوانی به دردم پایان دهی.