شمارهٔ ۱۶۷
چو زلف تو جهان بس بی قرارست
نپنداری که با کس پایدارست
دو زلف سرکش رعنات با ما
چرا آشفته همچون روزگارست
نیفتادهست در دست کسی شاد
نگاری چون تو تا دست و نگارست
نیایم در شمار ای دوست زان روی
که عاشق در جهانت بی شمارست
ز نرگسهای سرمستت نگارا
هنوز اندر سرت گویی خمارست
بهار آمد ز بلبل بشنو این صوت
که این موسم هوای سازگارست
جهان خرّم شد از باد بهاری
که گویی خُرّمی اندر بهارست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو زلف تو جهان بس بی قرارست
نپنداری که با کس پایدارست
هوش مصنوعی: زلف تو باعث شده که همه چیز در جهان ناآرام باشد، فکر نکن که هیچ چیز در زندگی ثابت و پایدار است.
دو زلف سرکش رعنات با ما
چرا آشفته همچون روزگارست
هوش مصنوعی: دو زلف زیبا و پرپشت تو، چرا مانند روزگار ما آشفته و بیقرار است؟
نیفتادهست در دست کسی شاد
نگاری چون تو تا دست و نگارست
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند تو خوشبخت و شادابی را در دستانش ندارد، زیرا تو خود یک گنجینهای از زیبایی و شادی هستی.
نیایم در شمار ای دوست زان روی
که عاشق در جهانت بی شمارست
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه عشق و محبت در جهان تو بینهایت است، خودم را در شمار عاشقان نمیآورم.
ز نرگسهای سرمستت نگارا
هنوز اندر سرت گویی خمارست
هوش مصنوعی: چشمان زیبای تو همچون نرگسهای سیراب، هنوز در دل من احساس نشئگی و شوقی عمیق دارد.
بهار آمد ز بلبل بشنو این صوت
که این موسم هوای سازگارست
هوش مصنوعی: بهار فرارسیده و بلبل در این زمان آهنگ میخواند؛ گوشفرادهید که این فصل برای نشاط و شادی مناسب است.
جهان خرّم شد از باد بهاری
که گویی خُرّمی اندر بهارست
هوش مصنوعی: دنیا با وزش نسیم بهاری شاداب و خوشحال شده است، گویی که شادکامی مخصوص فصل بهار است.

جهان ملک خاتون