گنجور

شمارهٔ ۱۶۴

بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست
ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست
بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود
اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست
اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی
بیا که جان و دل و دیده جمله ایثارست
مرا نه خواب و قرار و نه صبر و نه آرام
بتر که جور و جفای بُتم به سر بارست
بیا بتا که تن خستهٔ ضعیف نحیف
ز بار هجر تو باری به کام اغیارست
نگار من تو چه گویی که از چه روی آخر
به جور دل خوشی و دایمت جفا کارست
به گوش او برسان ای صبا و زود بگو
جهان ز درد فراق تو سخت افگارست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست
ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست
هوش مصنوعی: بیا که بدون دیدن چهره‌ی زیبایت، دلم سخت گرفته است. ببین که چشمانم از دوری چهره‌ات پر از اشک و غم شده است.
بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود
اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست
هوش مصنوعی: از محبت و مهربانی خودت در مورد حال و روز ما غافل نباش، چون اگرچه اوضاع‌مان چندان خوب نیست، اما در جهان‌های مختلف انسان‌های زیادی مثل ما وجود دارند.
اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی
بیا که جان و دل و دیده جمله ایثارست
هوش مصنوعی: اگر به سوالات یک شخص نیازمند توجه کنی، روزی به تو پاسخ خواهد ده که هم جان و هم دل و چشمانش را فدای تو می‌کند.
مرا نه خواب و قرار و نه صبر و نه آرام
بتر که جور و جفای بُتم به سر بارست
هوش مصنوعی: من نه خواب و آرامش دارم و نه صبر و قرار، زیرا رنج و سختی ناشی از بی‌محلی و بی‌مهری تو بر دوش من سنگینی می‌کند.
بیا بتا که تن خستهٔ ضعیف نحیف
ز بار هجر تو باری به کام اغیارست
هوش مصنوعی: بیا ای معشوق، که بدن خسته و ضعیف من به دلیل دوری تو، اکنون باری برای دیگران شده است.
نگار من تو چه گویی که از چه روی آخر
به جور دل خوشی و دایمت جفا کارست
هوش مصنوعی: عزیز من، تو چه می‌گویی که دلیل این بی‌توجهی و سخت‌گیری دائمش چیست؟
به گوش او برسان ای صبا و زود بگو
جهان ز درد فراق تو سخت افگارست
هوش مصنوعی: ای نسیم، به او بگو که در این دنیا همه در رنج و عذاب فراق تو هستند.