گنجور

شمارهٔ ۱۶۲

که آن لعل لب نوشین گزیده‌ست
که مهرت را به جان و دل خریده‌ست
کند منع من مسکین بی دل
کسی کان روی مهوش را ندیده‌ست
بشد عمری که تا آن دلبر از ما
بسان آهوی وحشی رمیده‌ست
مگر آهو که مشک آید ز نافش
به گرد کوی آن مهرو چریده‌ست
دو دیده در رخ زیباش بستم
که وصلش لعل جانم را کلیدست
نهال قامتم از بار هجران
به بستان فراق او خمیده‌ست
کسی حال من بی دل بداند
که طعم شربت هجران چشیده‌ست
دل و دست امید من یکی روز
گلی از گلشن وصلش نچیده‌ست
اگرچه بار بسیارم به دل هست
جهان در کوچهٔ عشقش خزیده‌ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که آن لعل لب نوشین گزیده‌ست
که مهرت را به جان و دل خریده‌ست
هوش مصنوعی: آن لب‌های زیبا و دلنشین تو باعث شده‌اند که عشق و محبتت را با تمام وجود بپذیرم و به جانم خریده‌ام.
کند منع من مسکین بی دل
کسی کان روی مهوش را ندیده‌ست
هوش مصنوعی: کسی که بر دل بی‌نوا و بی‌دل رحم نکند، شخصی است که هرگز چهره دل‌فریب و زیبا را ندیده است.
بشد عمری که تا آن دلبر از ما
بسان آهوی وحشی رمیده‌ست
هوش مصنوعی: عمر ما به سرعت گذشت و دلبر ما مثل آهو، به دور از دسترس و فراری از ما شد.
مگر آهو که مشک آید ز نافش
به گرد کوی آن مهرو چریده‌ست
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است آهو که بوی خوش مشک از خود دارد، به جستجوی مکان آن معشوق زیبا نرود؟
دو دیده در رخ زیباش بستم
که وصلش لعل جانم را کلیدست
هوش مصنوعی: چشمانم را به زیبایی او دوخته‌ام، زیرا ارتباط با او گنجی است که جانم را به آن وابسته می‌کند.
نهال قامتم از بار هجران
به بستان فراق او خمیده‌ست
هوش مصنوعی: نهال قامت من از دلتنگی و دوری او، در باغ جدایی خمیده و پژمرده شده است.
کسی حال من بی دل بداند
که طعم شربت هجران چشیده‌ست
هوش مصنوعی: کسی حال من را که دلشکسته است می‌فهمد که چه مزه‌ای دارد جدایی و رنج دوری.
دل و دست امید من یکی روز
گلی از گلشن وصلش نچیده‌ست
هوش مصنوعی: دل و دست من همیشه به امید این بودند که یک روز گلی از گل‌های وصال او بچینند.
اگرچه بار بسیارم به دل هست
جهان در کوچهٔ عشقش خزیده‌ست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه burden سنگینی بر دوشم دارم، اما دنیا در مسیر عشق به آرامش رفته است.