شمارهٔ ۱۶۱
سهی سرو مرا بالابلندست
رخش چون آتش و لبها چو قندست
رخش چون آتش است و لب پر از قند
بر آن آتش دل و جانها سپندست
در آن زلفین پیچاپیچ یارم
دل مسکین چو مرغی پای بندست
خم طاق دو ابرویش کمانست
سر زلفین پر چینش کمندست
تنم از بار عشقش زار گشته
دلم از درد هجرش مستمندست
چه پرسی حالم از دوران غدّار
جفا بر من فزون از چون و چندست
جهان از آرزوی روی جانان
جهانی را ز پیش دل فکندست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سهی سرو مرا بالابلندست
رخش چون آتش و لبها چو قندست
هوش مصنوعی: قد و قامت زیبا و خوشهیکلی دارد و مویش مانند درخت سرو است که راست و بلند میایستد. چهرهاش درخشان و مانند آتش میدرخشد و لبهایش به شیرینی قند است.
رخش چون آتش است و لب پر از قند
بر آن آتش دل و جانها سپندست
هوش مصنوعی: چهره او مانند آتش میدرخشد و لبانش شیرین و پر از قند است. بر روی این آتش، دلها و جانها مانند خوشههای اسپند (نماد خوشبو) قرار دارند.
در آن زلفین پیچاپیچ یارم
دل مسکین چو مرغی پای بندست
هوش مصنوعی: در زلفهای پیچیده و زیبای یارم، دل بیچارهام مانند پرندهای اسیر و گرفتار است.
خم طاق دو ابرویش کمانست
سر زلفین پر چینش کمندست
هوش مصنوعی: دو ابروی او مانند یک کمان خمیده است و موهای مجعدش همچون دام و کمند به دور او پیچیده شدهاند.
تنم از بار عشقش زار گشته
دلم از درد هجرش مستمندست
هوش مصنوعی: بدن من از شدت عشق او رنجور شده و قلبم به خاطر دوریاش بینوا و بیکمک مانده است.
چه پرسی حالم از دوران غدّار
جفا بر من فزون از چون و چندست
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از روزگار نامساعدی که با او بدرفتاری کرده شکایت میکند و میپرسد که حال او چگونه است. او احساس میکند که رنج و سختیهایی که متحمل شده بیشتر از آن چیزی است که دیگران میتوانند درک کنند یا توضیح دهند.
جهان از آرزوی روی جانان
جهانی را ز پیش دل فکندست
هوش مصنوعی: این دنیا به خاطر آرزوی دیدار معشوق، تمام هستی را از دل خود دفع کرده است.