گنجور

شمارهٔ ۱۶۰

سهی سرو مرا بالا بلندست
لب جان بخش او خوشتر ز قندست
منم در عشق او نالان همانا
نمی‌داند شب هجران که چندست
کسی داند درازی شب هجر
که در زلف دلارامی به بندست؟
دل مسکین من در بام و در شام
به نار هر دو رخسارت سپندست
چرا آن دلبر نامهربانم
درخت مهر ما از بیخ کندست
ندارد با من دلخسته یاری
به غایت سرکش و بدخو و تندست
چو بدخویی نباشد در جهان هیچ
مکن جانا که کاری ناپسندست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سهی سرو مرا بالا بلندست
لب جان بخش او خوشتر ز قندست
هوش مصنوعی: سرو سهی من قد و قامت بلندی دارد و لب‌های گشایش‌دهنده‌اش از قند شیرین‌تر است.
منم در عشق او نالان همانا
نمی‌داند شب هجران که چندست
هوش مصنوعی: من در عشق او همیشه ناله و شکایت دارم، ولی او نمی‌داند که در شب جدایی چقدر درد و رنج می‌کشم.
کسی داند درازی شب هجر
که در زلف دلارامی به بندست؟
هوش مصنوعی: آیا کسی می‌داند که شب‌های طولانی دوری چقدر سخت و دردناک است، وقتی که دلبر زیبایی در دست دیگران است؟
دل مسکین من در بام و در شام
به نار هر دو رخسارت سپندست
هوش مصنوعی: دل غمگین و بی‌چاره‌ام در هر صبح و شام به آرزو و longing تو مشغول است. صورت زیبای تو در ذهنم همیشه حاضر است و مرا به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.
چرا آن دلبر نامهربانم
درخت مهر ما از بیخ کندست
هوش مصنوعی: چرا معشوقه‌ام که بی‌رحم است، احساس محبت ما را به طور کامل از بین برده است؟
ندارد با من دلخسته یاری
به غایت سرکش و بدخو و تندست
هوش مصنوعی: هیچ یاری در کنار من نیست که به شدت سرد و بی‌رحم باشد و در عین حال تندخو و عصبانی.
چو بدخویی نباشد در جهان هیچ
مکن جانا که کاری ناپسندست
هوش مصنوعی: اگر در دنیا هیچ بدخلقی وجود نداشته باشد، تو نیز هیچ کار ناپسندی انجام نده، ای عزیز.