گنجور

شمارهٔ ۱۵۷

تو را گیسو نگارا چون کمندست
مرا دل در سر زلفت به بندست
تو را چشمان چو نرگس پر خمارست
لب لعل تو شیرین تر ز قندست
تو را قدّیست همچون سرو آزاد
بر او میل دل ما بین که چندست
به روی آتشین تو نگارا
دل و جان جهان بر وی سپندست
بجز جانی ندارم در غم تو
ز لعلت بوسه ای ای جان به چندست
حیات جاودان خواهم به وصلت
چو بالای توأم همّت بلندست
بلای جان ما آن زلف و خالست
که ما را در چنین دامی فکندست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را گیسو نگارا چون کمندست
مرا دل در سر زلفت به بندست
هوش مصنوعی: موهای تو مانند دام و توری است که دل من را به زلف‌های تو گرفتار کرده است.
تو را چشمان چو نرگس پر خمارست
لب لعل تو شیرین تر ز قندست
هوش مصنوعی: چشمانت مانند گل نرگس خواب‌آلود و لب‌هایت شیرین‌تر از قند است.
تو را قدّیست همچون سرو آزاد
بر او میل دل ما بین که چندست
هوش مصنوعی: تو قد و قامت زیبایی مانند سروهای بلند داری، در حالی که دل ما به تو علاقه‌مند است و ما نمی‌دانیم چه مقدار از عشق و محبت‌مان را نسبت به تو باید ابراز کنیم.
به روی آتشین تو نگارا
دل و جان جهان بر وی سپندست
هوش مصنوعی: چشمان آتشین تو ای محبوب، دل و جان من و همه‌ی جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است.
بجز جانی ندارم در غم تو
ز لعلت بوسه ای ای جان به چندست
هوش مصنوعی: جز جانم چیزی ندارم که در غم تو به کار ببرم. ای جان، بوسه‌ای از لبانت را به چه قیمتی می‌خواهم؟
حیات جاودان خواهم به وصلت
چو بالای توأم همّت بلندست
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به حیات جاودان، به وصل تو تلاش می‌کنم، زیرا اراده‌ام مانند بلندی توست.
بلای جان ما آن زلف و خالست
که ما را در چنین دامی فکندست
هوش مصنوعی: مشکل اصلی ما همان مو و خال زیبای توست که ما را به این وضعیت دشوار دچار کرده است.