گنجور

شمارهٔ ۱۵

گر چه کردی تو به یک بار فراموش مرا
نرود یاد تو از خاطر مدهوش مرا
از خدا دولت وصلت به دعا می خواهم
تا کشی رغم بداندیش در آغوش مرا
زهر و تریاک و گل و خار به هم بنهادند
چند گویی که برو نیش تو را نوش مرا
چون مرا بخت وصال تو نباشد اولیست
بار هجر تو کشیدن به سر و دوش مرا
گفتم از درد و غم عشق فغان بردارم
می کند وعدهٔ دیدار تو خاموش مرا
جوش سودای غم عشق تو در سر دارم
سر همانا که رود بر سر این جوش مرا
درد عشق تو گر از خلق نهان داشتمی
برگرفت از دو جهان عشق تو سرپوش مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر چه کردی تو به یک بار فراموش مرا
نرود یاد تو از خاطر مدهوش مرا
هوش مصنوعی: با اینکه یک بار تو من را فراموش کردی، اما یاد تو از ذهن پریشان من نمی‌رود.
از خدا دولت وصلت به دعا می خواهم
تا کشی رغم بداندیش در آغوش مرا
هوش مصنوعی: از خدا می‌خواهم که با دعا به من خوشبختی و وصال کسی را عطا کند که مخالفان و بداندیشان را به فراموشی بسپارد و در آغوش من باشد.
زهر و تریاک و گل و خار به هم بنهادند
چند گویی که برو نیش تو را نوش مرا
هوش مصنوعی: زهر و تریاک و گل و خار در کنار هم قرار گرفته‌اند، پس چه بهانه‌ای برای اینکه بگویی نیش تو، نوش من است؟
چون مرا بخت وصال تو نباشد اولیست
بار هجر تو کشیدن به سر و دوش مرا
هوش مصنوعی: وقتی که شانس دیدن تو را ندارم، بهتر است که بار این دوری را بر دوش و سر خود حمل کنم.
گفتم از درد و غم عشق فغان بردارم
می کند وعدهٔ دیدار تو خاموش مرا
هوش مصنوعی: گفتم که از درد و غم عشق شکوایه کنم و فریاد بزنم، اما تو با وعدهٔ دیدار، مرا ساکت می‌کنی.
جوش سودای غم عشق تو در سر دارم
سر همانا که رود بر سر این جوش مرا
هوش مصنوعی: من در ذهنم مشغول غم عشق تو هستم، و به همین خاطر هر آنچه که در این حالت احساس می‌کنم، به روح و وجودم تسلط دارد.
درد عشق تو گر از خلق نهان داشتمی
برگرفت از دو جهان عشق تو سرپوش مرا
هوش مصنوعی: اگرچه درد عشق تو را از دیگران پنهان کرده بودم، اما عشق تو مرا از دو جهان جدا کرده و آرامش را از من گرفته است.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۵ به خوانش اعظم نوروزی