شمارهٔ ۱۴
ای به روی تو دیده باز مرا
چاره ای از وصال ساز مرا
بیش از اینم نماند طاقت و صبر
بیم دیوانگیست باز مرا
باشد ای نور چشم و راحت جان
بر رخ خوب تو نیاز مرا
همچو قندم به بوته ی هجران
چند داری تو در گداز مرا
چون که محراب ابرویش دیدم
واجب آمد در او نماز مرا
از سر کوی دلبران آورد
به یکی شکل و شیوه باز مرا
با غم عشقت آفرید از ازل
مگر ای دوست بی نیاز مرا
در چمن دوش گفتم ای بلبل
گل از آن تو، سرو ناز مرا
در جهان خود دگر نمی باید
بی وصال تو برگ و ساز مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به روی تو دیده باز مرا
چاره ای از وصال ساز مرا
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات در چشمان من است، برای من راهی برای رسیدن به وصال فراهم کن.
بیش از اینم نماند طاقت و صبر
بیم دیوانگیست باز مرا
هوش مصنوعی: دیگر از صبر و شکیبایی من چیزی باقی نمانده و بیم دارم که دیوانه شوم.
باشد ای نور چشم و راحت جان
بر رخ خوب تو نیاز مرا
هوش مصنوعی: وجود تو برای من همچون نوری است که چشمهایم را روشن میکند و آرامش دل و زندگیام را به ارمغان میآورد. من برای جمال دلفریب تو به شدت نیازمندم.
همچو قندم به بوته ی هجران
چند داری تو در گداز مرا
هوش مصنوعی: شبیه قند هستم که در آتش جدایی ذوب میشوم، تو چقدر میخواهی از من عذاب بدهی؟
چون که محراب ابرویش دیدم
واجب آمد در او نماز مرا
هوش مصنوعی: وقتی ابروی خوشفرمش را دیدم، بر من لازم شد که در مقابل او عبادت کنم.
از سر کوی دلبران آورد
به یکی شکل و شیوه باز مرا
هوش مصنوعی: از دیار معشوقهها، مرا به شکل و روش خاصی فراخواندند.
با غم عشقت آفرید از ازل
مگر ای دوست بی نیاز مرا
هوش مصنوعی: ای دوست، از ابتدا برای عشق تو غم را آفریدند، اما مرا بینیاز نکن.
در چمن دوش گفتم ای بلبل
گل از آن تو، سرو ناز مرا
هوش مصنوعی: دیشب در باغ به بلبل گفتم که گل برای توست، و سرو خوشنما متعلق به من است.
در جهان خود دگر نمی باید
بی وصال تو برگ و ساز مرا
هوش مصنوعی: دیگر در دنیای من نمیتوانم بدون اینکه تو در کنارم باشی، زندگی کنم و از زیباییها و شادابیها لذت ببرم.