شمارهٔ ۱۴۹
تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتادست
دلم از دوری او سخت حزین افتادست
دیده ام حسن رخش دید و در او حیران شد
راستی بر همه آفاق گزین افتادست
بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی
خشم کردست و بر ابروش به چین افتادست
کام دل هست جدا دایم از این بی سر و پا
عادت بخت من اینست و چنین افتادست
از لب لعل دهد شب همه شب کام رقیب
از چه رو با من بیچاره به کین افتادست
بوسه ای خواهم از او در عوضش جان خواهد
ای عزیزان چه کنم قصّه بدین افتادست
مهر تو چون رود آخر ز دل و جان جهان
عشق تو با دل من نقش نگین افتادست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتادست
دلم از دوری او سخت حزین افتادست
هوش مصنوعی: زمانی که به آن چهره زیبا نگاه کردم، دلم به شدت از دوری او غمگین و ناراحت شده است.
دیده ام حسن رخش دید و در او حیران شد
راستی بر همه آفاق گزین افتادست
هوش مصنوعی: من زیبایی اسب را دیدهام و از آن حیرتزده شدهام. به راستی که زیبایی او در همهی گوشهها و افقها برجسته و نمایان است.
بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی
خشم کردست و بر ابروش به چین افتادست
هوش مصنوعی: سبب خشم و دلخوری تو را نمیفهمم، در حالی که من هیچ گناهی نکردهام و بیدلیل غمگین شدهام. چرا ابرویت در هم رفته و این نشان از ناراحتی توست؟
کام دل هست جدا دایم از این بی سر و پا
عادت بخت من اینست و چنین افتادست
هوش مصنوعی: آنچه که میخواهم به دست آورم، همیشه از من دور است و این وضع نابهسامان من، نتیجه عادتهای حوادثی است که بر من گذشته.
از لب لعل دهد شب همه شب کام رقیب
از چه رو با من بیچاره به کین افتادست
هوش مصنوعی: از لب شیرین و دلنشین او، در طول شب، رقیب هر چه دلخواه دارد را میگیرد؛ ولی من چرا باید به خاطر کینهورزی او، دچار مشکل شوم؟
بوسه ای خواهم از او در عوضش جان خواهد
ای عزیزان چه کنم قصّه بدین افتادست
هوش مصنوعی: میخواهم از او یک بوسه بگیرم، ولی به جای آن جانم را خواهد گرفت. ای عزیزان، چه کنم که این داستان اینگونه پیش آمده است.
مهر تو چون رود آخر ز دل و جان جهان
عشق تو با دل من نقش نگین افتادست
هوش مصنوعی: عشق تو در دل و جانم مانند یک سنگ قیمتی جاودانه نقش بسته است و محبت تو به تدریج از قلبم خارج میشود.