گنجور

شمارهٔ ۱۴۹

تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتاده‌ست
دلم از دوری او سخت حزین افتاده‌ست
دیده‌ام حسن رخش دید و در او حیران شد
راستی بر همه آفاق گزین افتاده‌ست
بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی
خشم کرده‌ست و بر ابروش به چین افتاده‌ست
کام دل هست جدا دایم از این بی سر و پا
عادت بخت من اینست و چنین افتاده‌ست
از لب لعل دهد شب همه شب کام رقیب
از چه رو با من بیچاره به کین افتاده‌ست
بوسه‌ای خواهم از او در عوضش جان خواهد
ای عزیزان چه کنم قصّه بدین افتاده‌ست
مهر تو چون رود آخر ز دل و جان جهان
عشق تو با دل من نقش نگین افتاده‌ست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتاده‌ست
دلم از دوری او سخت حزین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: زمانی که به آن چهره زیبا نگاه کردم، دلم به شدت از دوری او غمگین و ناراحت شده است.
دیده‌ام حسن رخش دید و در او حیران شد
راستی بر همه آفاق گزین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: من زیبایی اسب را دیده‌ام و از آن حیرت‌زده شده‌ام. به راستی که زیبایی او در همه‌ی گوشه‌ها و افق‌ها برجسته و نمایان است.
بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی
خشم کرده‌ست و بر ابروش به چین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: سبب خشم و دلخوری تو را نمی‌فهمم، در حالی که من هیچ گناهی نکرده‌ام و بی‌دلیل غمگین شده‌ام. چرا ابرویت در هم رفته و این نشان از ناراحتی توست؟
کام دل هست جدا دایم از این بی سر و پا
عادت بخت من اینست و چنین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: آنچه که می‌خواهم به دست آورم، همیشه از من دور است و این وضع نابه‌سامان من، نتیجه عادت‌های حوادثی است که بر من گذشته.
از لب لعل دهد شب همه شب کام رقیب
از چه رو با من بیچاره به کین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: از لب شیرین و دلنشین او، در طول شب، رقیب هر چه دلخواه دارد را می‌گیرد؛ ولی من چرا باید به خاطر کینه‌ورزی او، دچار مشکل شوم؟
بوسه‌ای خواهم از او در عوضش جان خواهد
ای عزیزان چه کنم قصّه بدین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: می‌خواهم از او یک بوسه بگیرم، ولی به جای آن جانم را خواهد گرفت. ای عزیزان، چه کنم که این داستان اینگونه پیش آمده است.
مهر تو چون رود آخر ز دل و جان جهان
عشق تو با دل من نقش نگین افتاده‌ست
هوش مصنوعی: عشق تو در دل و جانم مانند یک سنگ قیمتی جاودانه نقش بسته است و محبت تو به تدریج از قلبم خارج می‌شود.