گنجور

شمارهٔ ۱۴۳

سرو از قد و قامت تو پستست
بر خاک ره از غمت نشستست
گویی که گل مرا ز بنیاد
از آب و هوای تو سرشتست
از سر بگذشت آب چشمم
اینم به فراق سرگذشتست
این عادت و خوی و بوی کاوراست
ز آدم نبود که او فرشتست
تخم غم مهر خویش گویی
در جان رهی به عشق کشتست
کشتی به جفا جهانی آخر
یک روز نگفته ای که زشتست
حال دل خویش چون بگویم
گویی تو که اینش سرنبشتست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرو از قد و قامت تو پستست
بر خاک ره از غمت نشستست
هوش مصنوعی: سرو در قد و قامت تو کوتاه‌تر از آن است که در برابر زیبایی‌ات قرار بگیرد و غم تو آن‌چنان سنگین است که حتی بر روی زمین احساس سنگینی می‌کند.
گویی که گل مرا ز بنیاد
از آب و هوای تو سرشتست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد گل من از ابتدای وجودش با آب و هوای تو شکل گرفته است.
از سر بگذشت آب چشمم
اینم به فراق سرگذشتست
هوش مصنوعی: چشم‌هایم بی‌وقفه اشک می‌ریزند و این درد جدایی برایم بسیار سخت و عمیق است.
این عادت و خوی و بوی کاوراست
ز آدم نبود که او فرشتست
هوش مصنوعی: این ویژگی‌ها و رفتارهای خاص، متعلق به انسان نیست و او فرشته‌وار است.
تخم غم مهر خویش گویی
در جان رهی به عشق کشتست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که درد و غم ناشی از عشق در دل و جان کسی نهفته است، گویی که این غم به‌عنوان بذر عشق در وجود او کاشته شده است.
کشتی به جفا جهانی آخر
یک روز نگفته ای که زشتست
هوش مصنوعی: کشتی به ظلم و ستم، روزی به جایی می‌رسد که باید بگوید این کار ناپسند است.
حال دل خویش چون بگویم
گویی تو که اینش سرنبشتست
هوش مصنوعی: می‌گویم حال دل خود را، اما گویی تو این را از پیش می‌دانی و خودت هم به نوعی در این سرنوشت نقش داری.