شمارهٔ ۱۳۸
تا دلم با غم روی تو به شادی بنشست
جان فدا کرد جهان وز همه عالم وراست
هیچ امیدم صنما بر شب هشیاری نیست
که شدم مست می عشق تو از روز الست
غمزه ات دوش چنین گفت که کامت بدهم
بخشش مست بود نیک ولی دست به دست
لطف تو بنده نوازست ولیکن کرمت
از چه رو بر من بیچاره در وصل ببست
تا به کی ناوک دلدوز زنی بر دل من
ای دل و دیده نگویی تو از این غمزه مست
تا تو برخاسته ای از سر عهدم صنما
گوییا مهر رخت در دل و جانم بنشست
گرچه بگسست مرا عهد و ز مهرم ببرید
رشتهٔ مهر وی از دل نتوانم بگسست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دلم با غم روی تو به شادی بنشست
جان فدا کرد جهان وز همه عالم وراست
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلم با اندوهی که به خاطر تو دارم، به آرامش رسید، جانم را فدای این جهان کردم و از همه موجودات، تو را برگزیدم.
هیچ امیدم صنما بر شب هشیاری نیست
که شدم مست می عشق تو از روز الست
هوش مصنوعی: هیچ امیدی به بیداری و هشیاریام ندارم، زیرا از روز آغازین عشق تو، مست و سرمست شدم.
غمزه ات دوش چنین گفت که کامت بدهم
بخشش مست بود نیک ولی دست به دست
هوش مصنوعی: چشمک تو دیشب به من گفت که میخواهم خواستهات را برآورده کنم. دل خوش بود و در حال مستی بود، اما این کار را به سادگی نمیتوان انجام داد.
لطف تو بنده نوازست ولیکن کرمت
از چه رو بر من بیچاره در وصل ببست
هوش مصنوعی: محبت تو به من فراوان است، اما نمیدانم چرا بخششهایت مانع وصل من به تو میشود.
تا به کی ناوک دلدوز زنی بر دل من
ای دل و دیده نگویی تو از این غمزه مست
هوش مصنوعی: تا کی باید قلب و دلم را با تیرهای زهرآگین خود بزنیش، ای دل و ای چشمانم، تو هیچ از این شیطنت و نازگویی صحبت نمیکنی؟
تا تو برخاسته ای از سر عهدم صنما
گوییا مهر رخت در دل و جانم بنشست
هوش مصنوعی: وقتی تو از عهد و پیمان خود برخاستی، انگار که عشق و زیبایی تو در دل و جانم جاودانه شده است.
گرچه بگسست مرا عهد و ز مهرم ببرید
رشتهٔ مهر وی از دل نتوانم بگسست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او از من جدا شده و رابطهام با او قطع شده، اما محبت او از دل من هرگز پاک نمیشود.