شمارهٔ ۱۳۰۱
چه خوش بادیست باد نوبهاری
مگر کز زلف آن سیمین نگاری
که جانم تازه گشت از بوی زلفش
دماغم پر شد از مشک تتاری
سهی سروا بگستر سایه بر من
که از پس دوستانم یادگاری
میازار و به لطفم نیک بنواز
که هستم من غریبی رهگذاری
نمی دانم مگر ای مردم چشم
بر آب دیده من آبیاری
نه شرط دوستان باشد که ما را
به کام دشمنان وا می گذاری
ز یادت نیستم غافل زمانی
چرا یادم به خاطر در نیاری
برآوردی دمار از روزگارم
به ساق و ساعد و دست نگاری
حقیقت شد مرا ای نور دیده
که پروای جهان داری نداری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه خوش بادیست باد نوبهاری
مگر کز زلف آن سیمین نگاری
هوش مصنوعی: باد نوبهاری خیلی خوش و دلپذیر است، به ویژه زمانی که بویی از زلف آن دختر زیبا به مشام برسد.
که جانم تازه گشت از بوی زلفش
دماغم پر شد از مشک تتاری
هوش مصنوعی: بوی زلف او جانم را تازه و روح تازهای به من بخشید و بویی همچون مشک ترکها در مشامم پیچید.
سهی سروا بگستر سایه بر من
که از پس دوستانم یادگاری
هوش مصنوعی: ای درخت بلند و زیبا، سایهات را بر من بیفکن، زیرا پس از دوستانم، تو یادگاری از آنها برایم میمانی.
میازار و به لطفم نیک بنواز
که هستم من غریبی رهگذاری
هوش مصنوعی: مرا آزار نده و با نیکی با من رفتار کن، زیرا من یک غریبه و مسافرم.
نمی دانم مگر ای مردم چشم
بر آب دیده من آبیاری
هوش مصنوعی: فقط میتوانم بگویم که نمیدانم، اما ای مردم، با نگاه کردن به چشمانم که مانند آب هستند، میتوانید بفهمید که درون من چه حس و حالتی وجود دارد.
نه شرط دوستان باشد که ما را
به کام دشمنان وا می گذاری
هوش مصنوعی: دوستان نباید بگذارند که به خاطر خواستههای دشمنان به نفع آنها عمل کنیم.
ز یادت نیستم غافل زمانی
چرا یادم به خاطر در نیاری
هوش مصنوعی: من از یاد تو غافل نیستم، اما چرا یاد من در ذهنت نمیآید؟
برآوردی دمار از روزگارم
به ساق و ساعد و دست نگاری
هوش مصنوعی: شما به گونهای در زندگی من تغییرات عمدهای ایجاد کردهاید که زندگیام سخت و دردناک شده است.
حقیقت شد مرا ای نور دیده
که پروای جهان داری نداری
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو که نور چشمان من هستی، حقیقت من را درک کردی، در حالی که به دنیا و آسایش آن اهمیت نمیدهی.